زنگ پانزدهم📣
زنگ پانزدهم📣
... در این هنگام ضعفی من و نرجس را فرا گرفت✨ ✨ ✨ ✨ ✨
پس به صدای سرورم ( نوزاد تولّد یافته ) به خود آمدم 😍 😍 😍
و جامه را از روی او برداشتم و او را در حال سجده دیدم!😭 😍
در آغوشش گرفتم و او را کاملا پاکیزه یافتم!
در این هنگام امام عسکری علیه السلام مرا ندا داد:
ای عمّه! پسرم را نزد من بیاور!
او را نزد وی بردم...
در آغوشش گرفت و فرمود:
پسرم سخن بگو! 😳
پس لب به سخن گشود و فرمود:
"اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شریک له و اشهد انّ محمدا رسول الله".
سپس بر امیرالمؤمنین و امامان علیهم السلام درود فرستاد تا به نام پدرش رسید و از سخن گفتن باز ایستاد.
😍 😍 😍 😍 😍
امام عسکری علیه السلام فرمود:
ای عمّه او را به نزد مادرش ببر تا بر او سلام کند....
حکیمه گوید:
فردای آن روز به نزد امام یازدهم رفتم و بر حضرت سلام کردم و پرده را کنار زدم تا مولایم (امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف) را ببینم ولی او را ندیدم😳
از این رو از پدر بزرگوارش پرسیدم: فدای شما شوم!
برای مولای من چه اتّفاقی روی داده است؟
آن حضرت پاسخ دادند:
ای عمّه! او را به آن کسی (خدایی) سپردم که مادر موسی، موسی علیه السلام را به او سپرد.
حکیمه گوید:
چون روز هفتم فرا رسید آمدم و سلام کردم و نشستم.
امام فرمود:
فرزندم را نزد من آور! من سرورم را آوردم..
امام فرمود:
فرزندم! سخن بگوی!
نوزاد ( لب بگشود و ) پس از گواهی به یگانگی خداوند و درود بر پیامبر اکرم و پدران بزرگوارش این آیات را تلاوت فرمود:
(بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ * وَ نُریدُ اَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذینَ اسْتُضْعِفُوا فِی اْلاَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ اَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثینَ وَنُمَکِّنَ لَهُمْ فِی الاَْرضِ وَنُرِی فِرْعَوْنَ وَهامانَ وَجُنُودَهُما مِنْهُمْ ما کانُوا یحْذَرُونَ.[9])[10]؛
😍 😍 😍
به نام خداوند بخشنده مهربان. و ما اراده کردیم بر مستضعفان زمین منت نهیم و آنان را پیشوایان و وارثان روی زمین قرار دهیم و حکومتشان را در زمین پا برجا سازیم و به فرعون و هامان و لشکریانش😍 😍 😍 😍 😍 😍
پی نوشت:
[9]. سوره قصص، آیات 5 و 6.
[10]. کمال الدین، ج 2، ص 143.
ادامه دارد...⏳
🖊 📗 منبع:
نگین آفرینش
(درسنامه مقدماتی معارف مهدویت)
لطفا باتامل مطالعه بفرمایید
و انتشار دهید📀
... در این هنگام ضعفی من و نرجس را فرا گرفت✨ ✨ ✨ ✨ ✨
پس به صدای سرورم ( نوزاد تولّد یافته ) به خود آمدم 😍 😍 😍
و جامه را از روی او برداشتم و او را در حال سجده دیدم!😭 😍
در آغوشش گرفتم و او را کاملا پاکیزه یافتم!
در این هنگام امام عسکری علیه السلام مرا ندا داد:
ای عمّه! پسرم را نزد من بیاور!
او را نزد وی بردم...
در آغوشش گرفت و فرمود:
پسرم سخن بگو! 😳
پس لب به سخن گشود و فرمود:
"اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شریک له و اشهد انّ محمدا رسول الله".
سپس بر امیرالمؤمنین و امامان علیهم السلام درود فرستاد تا به نام پدرش رسید و از سخن گفتن باز ایستاد.
😍 😍 😍 😍 😍
امام عسکری علیه السلام فرمود:
ای عمّه او را به نزد مادرش ببر تا بر او سلام کند....
حکیمه گوید:
فردای آن روز به نزد امام یازدهم رفتم و بر حضرت سلام کردم و پرده را کنار زدم تا مولایم (امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف) را ببینم ولی او را ندیدم😳
از این رو از پدر بزرگوارش پرسیدم: فدای شما شوم!
برای مولای من چه اتّفاقی روی داده است؟
آن حضرت پاسخ دادند:
ای عمّه! او را به آن کسی (خدایی) سپردم که مادر موسی، موسی علیه السلام را به او سپرد.
حکیمه گوید:
چون روز هفتم فرا رسید آمدم و سلام کردم و نشستم.
امام فرمود:
فرزندم را نزد من آور! من سرورم را آوردم..
امام فرمود:
فرزندم! سخن بگوی!
نوزاد ( لب بگشود و ) پس از گواهی به یگانگی خداوند و درود بر پیامبر اکرم و پدران بزرگوارش این آیات را تلاوت فرمود:
(بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ * وَ نُریدُ اَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذینَ اسْتُضْعِفُوا فِی اْلاَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ اَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثینَ وَنُمَکِّنَ لَهُمْ فِی الاَْرضِ وَنُرِی فِرْعَوْنَ وَهامانَ وَجُنُودَهُما مِنْهُمْ ما کانُوا یحْذَرُونَ.[9])[10]؛
😍 😍 😍
به نام خداوند بخشنده مهربان. و ما اراده کردیم بر مستضعفان زمین منت نهیم و آنان را پیشوایان و وارثان روی زمین قرار دهیم و حکومتشان را در زمین پا برجا سازیم و به فرعون و هامان و لشکریانش😍 😍 😍 😍 😍 😍
پی نوشت:
[9]. سوره قصص، آیات 5 و 6.
[10]. کمال الدین، ج 2، ص 143.
ادامه دارد...⏳
🖊 📗 منبع:
نگین آفرینش
(درسنامه مقدماتی معارف مهدویت)
لطفا باتامل مطالعه بفرمایید
و انتشار دهید📀
۱.۳k
۳۰ فروردین ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.