part 5
part 5
ویو فردا
وقتی میخواستید به پارتی برید
فلیکس:بچه ها مطمئنید میخواید تو اون خراب شده
برید . خیلی جای مزخرفیه
لینو:چیه ترسیدی آقای لی
هیون:هیییییییی چی میگی
لینو:هیون جان تو دیگه دوست دختر داری هااااااا
هیون:خب چه اشکالی داره کنارش دوست پسرم دارم
مشکلی داره؟؟؟
چان:ولشون کنید بابا این دوتا عاشق رو(با خنده)
چانگبین:ناموسا هنوز بیخیال نشدید
جونگین:زود باشین علف زیر پامون سبز شد راه بیفتین
اعضا:اومدیمم
هانول:هان میشه ی دقیقه بیای؟
جیسونگ:آره عشقم اومدم
هانول:بیا دخترا کارت دارن یعنی سوال دارن
جیسونگ:اوکی بریم
میونگ:هان ی سوال ولی راستش رو بگو اوکی؟
جیسونگ:اوکی بپرس
میونگ:راسته که قبلا تو و لینو با هم بودید
جیسونگ:خخخخخخخخ گسستم🤣لینو بیا ببین اینا چی میگن
لینو:چخبره؟چی شده؟
جیسونگ:این مغز فندوقیا میپرسن تو و لینو با هم بودید
لینو:خخخخ معلومه این که سوال کردن نداره
استرلا:واقعا نمیدونم چی بگم برید گمشید
هیون:نظرتون چیه امشب پسرا با هم ی جا بخوابن
دخترا هم ی جا؟؟
لونا:آره مطمئن باشید که ما شما هم جنس پرستا رو باهم تنها میزاریم
لینو:اتفاق خاصی نمیفته
دخترا:به هیچ وجه
پسرا:قطعاااااااا
خلاصه رفتن پارتی
دخترا رفتن وسط و شروع به رقصیدن کردن در همین حین چند تا پسر خیلی مست به سمت دخترا رفتن که
پسرا سریع رفتن پیش دخترا تا مراقبشون باشن که
یکی از اون مردا دست لونا رو گرفت و به سمت خودش کشید که هیونجین از خود بیخود شد و اونقدر
اون مرد رد زد که مستیش کامل پرید
هیون:اگه ی بار دیگه نزدیکش شی زنده نمیمونی
مرد بدون اینکه حرفی بزنه راهشو گرفت و رفت
هیون:حالت خوبه؟
لونا:اوهومم من خوبم هیون
هیون:بیاید برگردیم ویلا
پسرا موافقت کردن و رفتید ویلا
*نصف شب*
همه خواب بود که لونا یهو از خواب پرید دید هیونجین کنارش نیست بلند شد و رفت که از تو آشپزخونه آب بخوره که با دید دایون تو آشپزخونه ی جیغ کوتاه زد
لونا:تو اینجا چکار میکنی؟
دایون:دنبال فلیکس میگردم
لونا:هیونجین هم نیست
که یهو ی صدایی از توی یکی از اتاق ها اومد
و لونا و دایون به سمت اتاق رفتن که.............
خماریییییییییی 😃
ویو فردا
وقتی میخواستید به پارتی برید
فلیکس:بچه ها مطمئنید میخواید تو اون خراب شده
برید . خیلی جای مزخرفیه
لینو:چیه ترسیدی آقای لی
هیون:هیییییییی چی میگی
لینو:هیون جان تو دیگه دوست دختر داری هااااااا
هیون:خب چه اشکالی داره کنارش دوست پسرم دارم
مشکلی داره؟؟؟
چان:ولشون کنید بابا این دوتا عاشق رو(با خنده)
چانگبین:ناموسا هنوز بیخیال نشدید
جونگین:زود باشین علف زیر پامون سبز شد راه بیفتین
اعضا:اومدیمم
هانول:هان میشه ی دقیقه بیای؟
جیسونگ:آره عشقم اومدم
هانول:بیا دخترا کارت دارن یعنی سوال دارن
جیسونگ:اوکی بریم
میونگ:هان ی سوال ولی راستش رو بگو اوکی؟
جیسونگ:اوکی بپرس
میونگ:راسته که قبلا تو و لینو با هم بودید
جیسونگ:خخخخخخخخ گسستم🤣لینو بیا ببین اینا چی میگن
لینو:چخبره؟چی شده؟
جیسونگ:این مغز فندوقیا میپرسن تو و لینو با هم بودید
لینو:خخخخ معلومه این که سوال کردن نداره
استرلا:واقعا نمیدونم چی بگم برید گمشید
هیون:نظرتون چیه امشب پسرا با هم ی جا بخوابن
دخترا هم ی جا؟؟
لونا:آره مطمئن باشید که ما شما هم جنس پرستا رو باهم تنها میزاریم
لینو:اتفاق خاصی نمیفته
دخترا:به هیچ وجه
پسرا:قطعاااااااا
خلاصه رفتن پارتی
دخترا رفتن وسط و شروع به رقصیدن کردن در همین حین چند تا پسر خیلی مست به سمت دخترا رفتن که
پسرا سریع رفتن پیش دخترا تا مراقبشون باشن که
یکی از اون مردا دست لونا رو گرفت و به سمت خودش کشید که هیونجین از خود بیخود شد و اونقدر
اون مرد رد زد که مستیش کامل پرید
هیون:اگه ی بار دیگه نزدیکش شی زنده نمیمونی
مرد بدون اینکه حرفی بزنه راهشو گرفت و رفت
هیون:حالت خوبه؟
لونا:اوهومم من خوبم هیون
هیون:بیاید برگردیم ویلا
پسرا موافقت کردن و رفتید ویلا
*نصف شب*
همه خواب بود که لونا یهو از خواب پرید دید هیونجین کنارش نیست بلند شد و رفت که از تو آشپزخونه آب بخوره که با دید دایون تو آشپزخونه ی جیغ کوتاه زد
لونا:تو اینجا چکار میکنی؟
دایون:دنبال فلیکس میگردم
لونا:هیونجین هم نیست
که یهو ی صدایی از توی یکی از اتاق ها اومد
و لونا و دایون به سمت اتاق رفتن که.............
خماریییییییییی 😃
۳.۰k
۱۰ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.