من ز لمس نفست قصد زیارت دارم
من ز لمس نفست قصد زیارت دارم
من به بوسیدن لبهای تو عادت دارم
عطر موهای تو آرامش شب های من و
اندر آن قصه به صد شیوه حکایت دارم
چه کنی چون گل نوخاسته در دامن باغ
من به هر کس که تو را دیده حسادت دارم
تیر مژگان نشنیدی به دل مجنون رفت..؟
من همان شرحه دلم قصد غرامت دارم
نبَرد هر چه که مجنون ز غم لیلی برد
آنقدر غصه که از چشم سیاهت دارم
تو گذشتی ز من و هیچ نگفتی که کیم
بعد از این دربدر و حسرت آهت دارم
دیده ای زائر و درگاه حرم، باور کن
که همان زائرم و چشم به راهت دارم
چه کنم نیست مرا دادرسی از غم تو
به خدا چشم به آن روز قیامت دارم..
من به بوسیدن لبهای تو عادت دارم
عطر موهای تو آرامش شب های من و
اندر آن قصه به صد شیوه حکایت دارم
چه کنی چون گل نوخاسته در دامن باغ
من به هر کس که تو را دیده حسادت دارم
تیر مژگان نشنیدی به دل مجنون رفت..؟
من همان شرحه دلم قصد غرامت دارم
نبَرد هر چه که مجنون ز غم لیلی برد
آنقدر غصه که از چشم سیاهت دارم
تو گذشتی ز من و هیچ نگفتی که کیم
بعد از این دربدر و حسرت آهت دارم
دیده ای زائر و درگاه حرم، باور کن
که همان زائرم و چشم به راهت دارم
چه کنم نیست مرا دادرسی از غم تو
به خدا چشم به آن روز قیامت دارم..
۵.۱k
۱۲ آذر ۱۴۰۰