آدم ها قدر چیز هایی که دارند نمیدانند ...
آدم ها قدر چیز هایی که دارند نمیدانند ...
سلامتی ، دل خوش ، زندگی ارووم ، نون حلال ...
مردم قدر خیلی چیز ها را نمیدانند .
خیلی ها خُرده میگیرند که چرا چادر ؟
چرا وقت برای نوشتنش ، برای توصیف کردنش ، برای وجودش ...
چرا ؟ چرا وقت میگذارم ؟! میگوند ، اگر همین وقت را برای کتابت گذاشته بودی
یک فصل را تا حالا تمام کرده بودی
اگر وقتت را برای نوشتن شعر میگذاشتی ، شاید بهترین ترانه و یا شعر زندگی ات را مینوشتی
حقیقتش این است که ...
راست میگویند ...
بیان حرف دل سخت است و سخت تر نوشتنش ...
اما کاش میدانستند نوشته هایم از لطافت چادر مادرانست
کاش میدانستند پسر بودن دلیل بر دوری از چادر نیست
کاش میدانستند تمام کودکی ام را با لمس گل های چادر سیاه مادربزرگم گذراندم
بعضی اوقات میگویم
کاش میفهمیدند پناهگاه کودکی من پشت چادر مادرم بود
کاش میتوانستم بگویم
چادر گلی آویز از چوب رختی برای من اوج آرامش است
حکم اماده به نماز بودن است ...
کاش همه میفهمیدند آغوش کشیدن مادرم بین نمازش و لمس چادرِ لطیفش روی صورتم ، معنی تمام خنده های کودکی من است.
لحظه ای که به من آموخت که "خدایی روو به رووی من است"
من خدا را وقتی پیدا کردم که مادرم چادرش را روی صورتش کشیده بود و سبحان الله میگفت ...
من پسری هستم که مادرم با چادرش خدارا به من نشان داد .
کاش باشند و پیدا شود کسی که حرف هایم را بفهمد .
.
من قدر هرچه را ندانم ، با تمام وجود رووی چادر مادرم "زهرا(س)" غیرت دارم ...
هرچه میخواهد بشود ...
هرچه میخواهند بگویند ...
❀‿︵‿︵ ❀‿︵‿︵ ❀‿︵‿︵ ❀‿︵‿︵ ❀‿︵‿︵ ❀
❤️کپی مطالب با ذکر صلوات ازاد است❤️
@clad_girls
#دختران_چادری
سلامتی ، دل خوش ، زندگی ارووم ، نون حلال ...
مردم قدر خیلی چیز ها را نمیدانند .
خیلی ها خُرده میگیرند که چرا چادر ؟
چرا وقت برای نوشتنش ، برای توصیف کردنش ، برای وجودش ...
چرا ؟ چرا وقت میگذارم ؟! میگوند ، اگر همین وقت را برای کتابت گذاشته بودی
یک فصل را تا حالا تمام کرده بودی
اگر وقتت را برای نوشتن شعر میگذاشتی ، شاید بهترین ترانه و یا شعر زندگی ات را مینوشتی
حقیقتش این است که ...
راست میگویند ...
بیان حرف دل سخت است و سخت تر نوشتنش ...
اما کاش میدانستند نوشته هایم از لطافت چادر مادرانست
کاش میدانستند پسر بودن دلیل بر دوری از چادر نیست
کاش میدانستند تمام کودکی ام را با لمس گل های چادر سیاه مادربزرگم گذراندم
بعضی اوقات میگویم
کاش میفهمیدند پناهگاه کودکی من پشت چادر مادرم بود
کاش میتوانستم بگویم
چادر گلی آویز از چوب رختی برای من اوج آرامش است
حکم اماده به نماز بودن است ...
کاش همه میفهمیدند آغوش کشیدن مادرم بین نمازش و لمس چادرِ لطیفش روی صورتم ، معنی تمام خنده های کودکی من است.
لحظه ای که به من آموخت که "خدایی روو به رووی من است"
من خدا را وقتی پیدا کردم که مادرم چادرش را روی صورتش کشیده بود و سبحان الله میگفت ...
من پسری هستم که مادرم با چادرش خدارا به من نشان داد .
کاش باشند و پیدا شود کسی که حرف هایم را بفهمد .
.
من قدر هرچه را ندانم ، با تمام وجود رووی چادر مادرم "زهرا(س)" غیرت دارم ...
هرچه میخواهد بشود ...
هرچه میخواهند بگویند ...
❀‿︵‿︵ ❀‿︵‿︵ ❀‿︵‿︵ ❀‿︵‿︵ ❀‿︵‿︵ ❀
❤️کپی مطالب با ذکر صلوات ازاد است❤️
@clad_girls
#دختران_چادری
۲.۰k
۱۹ بهمن ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.