خانم
:
خانم!
ببخشید پشتم به شماست و حواسم به لبخندتان نیست ...
آخر می ترسم تماشا کنم ،
دلم بلرزد ،
دلم بخواد ، آن وقت وسوسهای باشم که گوشهای سوسو میزند و چشمتان را آزار میدهد ...
ببخشید پشتم به شماست
و رنگ ِناخنهایتان هی عوض میشود و کسی نیست بگوید که فصلهایش را این رنگها میسازد ...
کسی نیست که بگوید این پیراهن که پوشیدهای زیبا نیست .... که زیبایی شماست که هر چیزی که در کنارش قرار میگیرد را تحقیر میکند ...
ببخشید پشتم به شماست !
آخر خودتان بودید که در ِخروج را نشانم دادید ...
آخر خودتان بودید که غرورم را به دو قسمت مساوی میان تحقیر و شکست تقسیم کردید ...
ببخشید پشتم به شماست !
دارم از خودم فرار میکنم ، نه از شما!
حسام_الدین_عسگری
خانم!
ببخشید پشتم به شماست و حواسم به لبخندتان نیست ...
آخر می ترسم تماشا کنم ،
دلم بلرزد ،
دلم بخواد ، آن وقت وسوسهای باشم که گوشهای سوسو میزند و چشمتان را آزار میدهد ...
ببخشید پشتم به شماست
و رنگ ِناخنهایتان هی عوض میشود و کسی نیست بگوید که فصلهایش را این رنگها میسازد ...
کسی نیست که بگوید این پیراهن که پوشیدهای زیبا نیست .... که زیبایی شماست که هر چیزی که در کنارش قرار میگیرد را تحقیر میکند ...
ببخشید پشتم به شماست !
آخر خودتان بودید که در ِخروج را نشانم دادید ...
آخر خودتان بودید که غرورم را به دو قسمت مساوی میان تحقیر و شکست تقسیم کردید ...
ببخشید پشتم به شماست !
دارم از خودم فرار میکنم ، نه از شما!
حسام_الدین_عسگری
- ۷۳۰
- ۰۷ بهمن ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط