بهتوتقدیمایعشقیکهزخمتزخمکاریبود

به تو تقدیم ای عشقی که زخمت زخم کاری بود
و بعد از سال ها هر شب برایم یادگاری بود

به تو تقدیم این شعر پر از احساس تنهایی
همین حسّی که می دانی مساوی با خماری بود

اگر از حال من می پرسی آرام است احوالم
فقط در خاطرت باشد میان ما قراری بود

نمی دانم که یادت هست می بستم نگاهت را
برایت شعر می خواندم برایم افتخاری بود

به چشم تلخ قاجاریت و احساس خودم سوگند 
بدون بوسه ات هر شب مرور احتضاری بود

نمی دانم چه نفرینی به جان عشق ما افتاد 
به چشم شور بد لعنت که آخر نابکاری بود

هزاران بار می مردم که تا هر شب غزل باشم
به بیتا بیت هر شعری که شرحش سوگواری بود

و اکنون این منم تنها غزل نخ می کنم هر شب
همان ماهی کوچک که دچارت روزگاری بود

تو رفتی مانده ام اینجا به یادت شعر می بافم
ولی هرگز نفهمیدم چرا رفتی..چه کاری بود..؟

#علی_نیاکوئی_لنگرودی
دیدگاه ها (۲)

چون ندیدم خبری زین دل رنجور ترادر سپردم به خدا، ای ز خدا دور...

وای ازآن روز که دیوانه وعاشق بشویچشم در چشم گل یاس و شقایق ب...

'صحرا وباغ و خانه ندانم کجا خوش استهرجا خیال روی تو باشد مرا...

قهوه دم می کنم، نصف قاشق سیانور به فنجانت می ریزم! لبخند که ...

🍁🧡#پاییز‌بهاریست‌ک‌عاشق‌شده‌است🧡🍁خودت هم خوب میدانی چه #دشوا...

مریم یوسفی نصیری نژاد

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط