قهوه دم می کنم

قهوه دم می کنم،
نصف قاشق سیانور به فنجانت می ریزم!
لبخند که می زنی‌،
می گویم:
قهوه ات سرد شده
بگذار عوضش کنم!
این کار هر شب من است،
سالهاست که می خواهم تو را بکشم،
ولی لبخندت را... چه کنم؟!
موریس مترلینگ
دیدگاه ها (۵)

'صحرا وباغ و خانه ندانم کجا خوش استهرجا خیال روی تو باشد مرا...

به تو تقدیم ای عشقی که زخمت زخم کاری بودو بعد از سال ها هر ش...

جنگ به جنگل کشیده شد .ما می کشتیم و حیوانات در سکوت تماشا می...

منم و یک دل درمانده که دیوانه ی توست و خیالی که پَریش از رُخ...

چند پارتی(جونگ کوک/ات)part3

رمان j_k

رمان j_k

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط