آیدای خوب نازنینم

آیدای خوب نازنینم!
مدت‌هاست که برایت چیزی ننوشته‌ام.
زندگی مجال نمی‌دهد: غم نان!
با وجود این، خودت بهتر می‌دانی:
نفسی که می‌کشم تو هستی؛
خونی که در رگ‌هایم می‌دود و حرارتی که نمی‌گذارد یخ کنم.
امروز بیشتر از دیروز دوستت می‌دارم و فردا بیشتر از امروز.
و این، ضعف من نیست
قدرت تو است...

#احمد_شاملو
از نامه‌ها به آیدا
دیدگاه ها (۱)

ته ریش و عطر گرم روی گردنترنگای چار خونه های پیرهنت دل ضعفه...

اگر زنی را دوست داریکمی بِترسزنی که وسطِ عاشقانه هایشیکباره ...

ما چهارده ساله نبودیم عزیزمکه دلمان بلرزد برای یک "جان دلم؟"...

#هنری#فانتزی ⚘

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط