روایت اول

روایت اول:
چشمهایش از شادی می درخشید
صورت گذاشت روی صورتِ اسماعیل
و خدا را شکر کرد که اسماعیل را به او بخشید


روایت دوم:
چشمهایش از اشک سرخ شده بود.
صورت گذاشت روی صورتِ علی.
گفت: بعدِ تو خاک بر سرِ دنیا.
صدای هلهله‌ی دشمن بلند شد ...

#علی_اکبر
#کیوان_کیانی
دیدگاه ها (۳)

📸‌‌‌‌‌‌تصویرسازی نمادین از دست قطع‌شده علمدار جبهه مقاومت در...

ساعت ۲۱#لبیک_یا_حسین(ع)

او که در شش ماهگی باب الحوائج میشود،گر رسد سنِ عمو حتماً قیا...

وقتی تو بلدم بودی پارت سوم ناگهان سر ات سنگین شد، نگاهش خالی...

#Our_life_again#ᏢᎪᎡͲ_⁴²من رسما کارآموز شده بودم.‌..بعد چند و...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط