😔 مادر😔
😔 مادر😔
یاد دارم کودکی بودم خرد
با صدای گرم مادر
هر صبح دم
در میان بستری نرم و تمیز
می گشودم چشم بر نور سفید
می گشودم دل بر نور امید
یاد دارم سفره ی خانه ی ما
بوی سنت می داد
داخل خانه ی ما
جلوه ای زیبا داشت
از زن ایرانی
جلوه ای از یک شمع
ذره ذره می سوخت
و نداشت پرو ایی
که به آخر برسد
کودکم هوش بدار
قبر مادر اینجاست
جای مادر خالیست
دل من تنگ شده
مادرم دیگر نیست
اووووووفففف😔 😔 😔 😢 😢 😢
یاد دارم کودکی بودم خرد
با صدای گرم مادر
هر صبح دم
در میان بستری نرم و تمیز
می گشودم چشم بر نور سفید
می گشودم دل بر نور امید
یاد دارم سفره ی خانه ی ما
بوی سنت می داد
داخل خانه ی ما
جلوه ای زیبا داشت
از زن ایرانی
جلوه ای از یک شمع
ذره ذره می سوخت
و نداشت پرو ایی
که به آخر برسد
کودکم هوش بدار
قبر مادر اینجاست
جای مادر خالیست
دل من تنگ شده
مادرم دیگر نیست
اووووووفففف😔 😔 😔 😢 😢 😢
۱.۷k
۰۵ اسفند ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۴۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.