گیر کردم بین مصدر موندن و یا رفتن

این روزا فقط حرفارو میشنوم و رفتارای ادمارو نگاه میکنم
بدون هیچ واکنشی
من بغض میکنم و اونا دائم یه چیزایی رو میگن که زیادی عذاب اوره
اما من ته کاری که میکنم اینه که تا صبح زل میزنم با دیوار و اونقدر فکر میکنم به حرفاشون که تمام وجودم میلرزه
اما بازم چیزی نمیگم‌و کاری نمیکنم

نمیدونم تا حالا ترس رو توی چشمای اطرافیانتون دیدید و یا اینکه یهو دم دمای صبح اومدن چکتون کنن تاا ببینن هنوز نفس میکشین یا نه؟
من بعد از این کاراشون فقط بغض میکنم و بازم چیزی نمیگم

این روزا از همیشه ساکت ترم و حس میکنم غرق شدم توی حرفایی که حاظرم قسم بخورم هیچکدومشون واقعا نباید به من زده میشد اما با بی رحمی تمام وجودمو له کرده
کاش یکم حال اطرافیانتونو درک کنین

(نمیدونم چی نوشتم اما از ته قلبم ارزومیکنم حال دلتون خوب باشه)

#خودم_نوشته (کپی نکن😐💔)
#سِودا

🍃²⁴آذرماه¹⁴⁰⁰🍃
²¹.²⁷
دیدگاه ها (۲۰)

یه سري چیزارو هیچکس جز خودت درک نمیکنه جوري که حتي خودتم از درکشون فرار میکني:)

امشب برای تو مینویسم تویی که میدونم

اگر فکر میکنی نمیتونی چیزی که میخوای رو بدست بیاری هرچقدرم اون چیز برای تو خواستنیه

اگه بدونی تمام حال الانم بستگی به حرف تو داره ،چی بهم میگی؟ برام بنویس

𝚙𝚊𝚛𝚝5ا/ت.. عه دو دقیقه بزارین کنار هم خوش باشیمشوگا..(خنده)ج...

رمان سوکوکو _ پارت 16

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط