حرفام و مینویسم شاید یه روز بخونی چون نمیتونم مستقیم بگم
حرفام و مینویسم شاید یه روز بخونی چون نمیتونم مستقیم بگم و وقتی باهات حرف میزنم قلبم نمیدونه چجوری باید کار کنه و بغض کلمات تو حافظه م و بهم میریزه !
گفتی هزار بار خواستم بگم : (دوسِت دارم ) و هربارم نتونستم برای همین حالت و پرسیدم !
هربار پرسیدی حالت چطوره دلم رفت با توهم این که چقد همدیگه رو دوس داریم و با وجود این همه دوری و ندیدن هم اولین نوتیفکیشن گوشی بعد از هربار آنلاین شدنم ؛ پیامای احوال پرسی توعه !
و من دیوونه با همین چیزای ساده حالم خوش بود [ با شعر خوندنا و مشاعره کردنا و عاشقانه نوشتنامون ؛ با خنده ها و چرت و پرتامون ؛ با لقبایی که بهم دادیم ؛ با گره ی محکم قلبمون ؛ با آهنگایی که میخوندی و نمیفهمیدی چجوری با گوش دادنشون اشکام سرازیر میشن ؛ با امید دادنا و اغراق کردنا و گیردادنات (نظرایی که خیلی مهم و ارزشمند بودن ) ؛ با رمان نوشتنا و چالش بازی کردنامون ؛ با یادآوری روزای قبل و قول این که تا تهش قراره بمونیم ؛ با گریه ها و ویسایی که اشکم و درآورد اما بعدا فهمیدم تو اون لحظه ها چقد بهم نزدیکیم ؛ با شبا بیدار موندنم و هشدارت که میگفتی (بگیر بخواب مریض میشی ) ؛ با همه لحظه هایی کع از دستم عصبانی میشدی و من از جذاب شدنت کیف میکردم ؛ با همون حال بدی که میاوردمش پیشت و تو کسری از ثانیه تغییر میکرد ؛ با توهم این که خواهریم و تمام لحظه هایی که به این توهم (یا شاید واقعیت ) اصرار داشتی و تظاهر میکردی وجود داره ]
و من با همه ی اونا خوب بودم و بیشتر از هر زمانی دلتنگ ؛ تا این که شنیدم قراره برگردی و موندم تو حالت اغما تا اومدنت قطعی شه و تو نمیدونی هر لحظه و با هر پیامت قلبم میریخت و میترسیدم که مجبور شم دوباره اون شاید مسخره که مهیا نمیشه رو لعنت کنم ؛ اما خوشحال بودم ؛ خوشحال از این که قراره بیشتر از قبل داشته باشمت و میتونم محکمِ محکمِ محکم بغلت کنم و رفاقتمون و این که عاشقت شدم و همه جا جار بزنم !
اما قرار نیست حالم خوب باشه چون تو رو ازم دزدیدن ؛ اونم درست وقتی که از برگشتنت تو آسمون پرواز میکردم و من مجبورم به دوری و تنهایی بیشتر از قبل ادامه بدم !
شاید بگی قرار نیست از هم دور بشیم ولی اگه نگاه کنی میبینی ما همین الانم از هم دور شدیم و دیگه راه برگشتی نیست اما میدونی چیه ؟ اینا مهم نیست ؛ من بارها و بارها از عشق و رفاقتم گذشتم و کنار کشیدم ؛ این بار هم با وجود این که قراره بعد از این وابستگی داغون تر از همیشه بشم ؛ اما مهم نیست ؛ مهم اینه که تو آروم وخوشحال بمونی و حال (قلــــ❤ـــبت) خوب باشه !
فقد بقیه رو شبیه من صدا نکن ؛ میدونی که اگه بشنوم حرفایی که به من گفتی به بقیه عم میگی قلب دیوونه م از کار میوفته و میمیرم !؟
#کیانا_نوشت 🍃💞✨ F#💔
گفتی هزار بار خواستم بگم : (دوسِت دارم ) و هربارم نتونستم برای همین حالت و پرسیدم !
هربار پرسیدی حالت چطوره دلم رفت با توهم این که چقد همدیگه رو دوس داریم و با وجود این همه دوری و ندیدن هم اولین نوتیفکیشن گوشی بعد از هربار آنلاین شدنم ؛ پیامای احوال پرسی توعه !
و من دیوونه با همین چیزای ساده حالم خوش بود [ با شعر خوندنا و مشاعره کردنا و عاشقانه نوشتنامون ؛ با خنده ها و چرت و پرتامون ؛ با لقبایی که بهم دادیم ؛ با گره ی محکم قلبمون ؛ با آهنگایی که میخوندی و نمیفهمیدی چجوری با گوش دادنشون اشکام سرازیر میشن ؛ با امید دادنا و اغراق کردنا و گیردادنات (نظرایی که خیلی مهم و ارزشمند بودن ) ؛ با رمان نوشتنا و چالش بازی کردنامون ؛ با یادآوری روزای قبل و قول این که تا تهش قراره بمونیم ؛ با گریه ها و ویسایی که اشکم و درآورد اما بعدا فهمیدم تو اون لحظه ها چقد بهم نزدیکیم ؛ با شبا بیدار موندنم و هشدارت که میگفتی (بگیر بخواب مریض میشی ) ؛ با همه لحظه هایی کع از دستم عصبانی میشدی و من از جذاب شدنت کیف میکردم ؛ با همون حال بدی که میاوردمش پیشت و تو کسری از ثانیه تغییر میکرد ؛ با توهم این که خواهریم و تمام لحظه هایی که به این توهم (یا شاید واقعیت ) اصرار داشتی و تظاهر میکردی وجود داره ]
و من با همه ی اونا خوب بودم و بیشتر از هر زمانی دلتنگ ؛ تا این که شنیدم قراره برگردی و موندم تو حالت اغما تا اومدنت قطعی شه و تو نمیدونی هر لحظه و با هر پیامت قلبم میریخت و میترسیدم که مجبور شم دوباره اون شاید مسخره که مهیا نمیشه رو لعنت کنم ؛ اما خوشحال بودم ؛ خوشحال از این که قراره بیشتر از قبل داشته باشمت و میتونم محکمِ محکمِ محکم بغلت کنم و رفاقتمون و این که عاشقت شدم و همه جا جار بزنم !
اما قرار نیست حالم خوب باشه چون تو رو ازم دزدیدن ؛ اونم درست وقتی که از برگشتنت تو آسمون پرواز میکردم و من مجبورم به دوری و تنهایی بیشتر از قبل ادامه بدم !
شاید بگی قرار نیست از هم دور بشیم ولی اگه نگاه کنی میبینی ما همین الانم از هم دور شدیم و دیگه راه برگشتی نیست اما میدونی چیه ؟ اینا مهم نیست ؛ من بارها و بارها از عشق و رفاقتم گذشتم و کنار کشیدم ؛ این بار هم با وجود این که قراره بعد از این وابستگی داغون تر از همیشه بشم ؛ اما مهم نیست ؛ مهم اینه که تو آروم وخوشحال بمونی و حال (قلــــ❤ـــبت) خوب باشه !
فقد بقیه رو شبیه من صدا نکن ؛ میدونی که اگه بشنوم حرفایی که به من گفتی به بقیه عم میگی قلب دیوونه م از کار میوفته و میمیرم !؟
#کیانا_نوشت 🍃💞✨ F#💔
۱۳.۶k
۱۴ تیر ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.