آیدای قشنگم ؛ بهت سلام نمیکنم ؛ چون آخرین بار ؛ قبل از رف
آیدای قشنگم ؛ بهت سلام نمیکنم ؛ چون آخرین بار ؛ قبل از رفتنت ؛ یادت نبود با من خدافظی کنی !
امروز صبح که از خواب بیدار شدم مث اون شعری که برام میخوندی (( از خواب چو برخیزم ؛ اول تو به یاد آیی )) یادت افتادم و دلتنگی باعث شد از تو چشمای سرخ شده م یه دریای اشک شروع به جوشیدن کنه !
این روزا که با غم تو دلم یادت میکنم همه ی عالم و آدم دلشون میخواد بفهمم تو رفتی و دیگه کنارم نیستی ! اما من نمیتونم بفهمم نیستی ! هیچ کس زار زدنای من و ندید ؛ چون بهم یاد دادی قوی باشم ؛ فقد با قلب ترک خورده عزادارت شدم و گاهی رد سرخ و پر خون ناخونام روی صورتم به همه میفهموند یه غم بزرگ داره عذابم میده !
روزی که کنارت نشستم و یادته ؟ گفتم من هیشگی و ندارم که دلم بهش گرم باشه ؛ به خودکشی فکر میکنم چون هیچ امیدی برای زندگی ندارم ؛ یادم نمیره روزی که گفتی تا تهش با هم می مونیم و دیگه حق نداری این چرت و پرتا رو جلوم بگی ! قول دادم ؛ قول دادی ؛ بغض کردم ؛ گریه کردی ؛ دستامون و بهم گره زدیم ؛ بغلم کردی ؛ تو وجودت حل شدم و رسما خواهر هم شدیم !
با این که خیلی دوست دارم و هنوزم مث خودت که با همه جنگیدی که بفهمن ؛ معتقدم حس بین ما عشق رفیقانهـ س !
ولی با همه ی اینا تو بی معرفتی ؛ چون نامرد شدی و گذاشتی و رفتی !
اومدم دیدنت ؛ به هر دری زدم که ببینمت و حالم خوب شه ! بهم نگفتن رفتی که دیوانه نشم ؛ اما با ندیدنت سه روز بیشتر دووم نیاوردم و فقد و فقد منتظر خبر بودم ؛ اومدم دیدنت ؛ اما تو نبودی ؛ خوابیده بودی !
بهت قول داده بودم که به خیلی چیزا فکر نکنم واسه همین نمیتونم بیام پیشت و یهو شبیه تو نبضم خط ممتد ببنده !
تو رفتی و تنهاتر از قبلم کردی ؛ حتی با خودت نگفتی خواهرت بعد تو به کی دل خوش کنه ؛ آیدا نیستی ولی هنوزم سارا رو که میبینم یادت میوفتم ولی تو نیستی که بهم بگی : (دوسش داشته باش اما حق نداری باهاش مثل من باشی ) تو نیستی که بهش حسودی کنی ؛ نیستی که بهت بگم چقد دوست دارم ؛ نیستی و نمیشه کسی و شبیه تو دوست داشت ؛ نیستی نمیشه تو همه گریه هام شریک باشی ؛ نیستی بخندم بگی : (حالم با خنده هات خوشه جانانم ) ؛ نیستی بگی اگه حالت بد بود فقد به خودم بگو ! نیستی و هر لحظه ای که وسط جمع شاد رفیقام یادت میوفتم تو خودم فرو میرم و بغض مهمون گلوم میشه ! نیستی و به هر کس میگم رفیق؛ صورتت میاد جلو چشمام ! نیستی و ... !!! لعنت به نبودنت !
{رفتنت ؛ رفتن جان بود ؛ خودت میدانی !!!}
گــوشی تو دستمه یه ریز ؛ پیش عکست میخوابم منه مریض
همه حرفام و گفتم فقد یه چیز ؛ بیا هر جور میخوای باش !
پشت فرمون حواس پرت ؛ من و دوست داشتن تو دیوونه کرد !
یهو برگردی ای کاش ! #برگردی_ای_کاش #محمد_علیزاده
#کیانا_نوشت ۴/۱۰ 💔💔💔💔
امروز صبح که از خواب بیدار شدم مث اون شعری که برام میخوندی (( از خواب چو برخیزم ؛ اول تو به یاد آیی )) یادت افتادم و دلتنگی باعث شد از تو چشمای سرخ شده م یه دریای اشک شروع به جوشیدن کنه !
این روزا که با غم تو دلم یادت میکنم همه ی عالم و آدم دلشون میخواد بفهمم تو رفتی و دیگه کنارم نیستی ! اما من نمیتونم بفهمم نیستی ! هیچ کس زار زدنای من و ندید ؛ چون بهم یاد دادی قوی باشم ؛ فقد با قلب ترک خورده عزادارت شدم و گاهی رد سرخ و پر خون ناخونام روی صورتم به همه میفهموند یه غم بزرگ داره عذابم میده !
روزی که کنارت نشستم و یادته ؟ گفتم من هیشگی و ندارم که دلم بهش گرم باشه ؛ به خودکشی فکر میکنم چون هیچ امیدی برای زندگی ندارم ؛ یادم نمیره روزی که گفتی تا تهش با هم می مونیم و دیگه حق نداری این چرت و پرتا رو جلوم بگی ! قول دادم ؛ قول دادی ؛ بغض کردم ؛ گریه کردی ؛ دستامون و بهم گره زدیم ؛ بغلم کردی ؛ تو وجودت حل شدم و رسما خواهر هم شدیم !
با این که خیلی دوست دارم و هنوزم مث خودت که با همه جنگیدی که بفهمن ؛ معتقدم حس بین ما عشق رفیقانهـ س !
ولی با همه ی اینا تو بی معرفتی ؛ چون نامرد شدی و گذاشتی و رفتی !
اومدم دیدنت ؛ به هر دری زدم که ببینمت و حالم خوب شه ! بهم نگفتن رفتی که دیوانه نشم ؛ اما با ندیدنت سه روز بیشتر دووم نیاوردم و فقد و فقد منتظر خبر بودم ؛ اومدم دیدنت ؛ اما تو نبودی ؛ خوابیده بودی !
بهت قول داده بودم که به خیلی چیزا فکر نکنم واسه همین نمیتونم بیام پیشت و یهو شبیه تو نبضم خط ممتد ببنده !
تو رفتی و تنهاتر از قبلم کردی ؛ حتی با خودت نگفتی خواهرت بعد تو به کی دل خوش کنه ؛ آیدا نیستی ولی هنوزم سارا رو که میبینم یادت میوفتم ولی تو نیستی که بهم بگی : (دوسش داشته باش اما حق نداری باهاش مثل من باشی ) تو نیستی که بهش حسودی کنی ؛ نیستی که بهت بگم چقد دوست دارم ؛ نیستی و نمیشه کسی و شبیه تو دوست داشت ؛ نیستی نمیشه تو همه گریه هام شریک باشی ؛ نیستی بخندم بگی : (حالم با خنده هات خوشه جانانم ) ؛ نیستی بگی اگه حالت بد بود فقد به خودم بگو ! نیستی و هر لحظه ای که وسط جمع شاد رفیقام یادت میوفتم تو خودم فرو میرم و بغض مهمون گلوم میشه ! نیستی و به هر کس میگم رفیق؛ صورتت میاد جلو چشمام ! نیستی و ... !!! لعنت به نبودنت !
{رفتنت ؛ رفتن جان بود ؛ خودت میدانی !!!}
گــوشی تو دستمه یه ریز ؛ پیش عکست میخوابم منه مریض
همه حرفام و گفتم فقد یه چیز ؛ بیا هر جور میخوای باش !
پشت فرمون حواس پرت ؛ من و دوست داشتن تو دیوونه کرد !
یهو برگردی ای کاش ! #برگردی_ای_کاش #محمد_علیزاده
#کیانا_نوشت ۴/۱۰ 💔💔💔💔
۲۸.۸k
۱۰ تیر ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۲۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.