تو روز بارونی پارت ۱۲
تو روز بارونی پارت ۱۲
(چندماه بعد )
امیلی: وای اومدی! دامیان خیلی منتظرت بودم
دامیان: من و می خوای چیکا؟
گفتی یه خبر فوری داری اومدم پشت مدرسه
امیلی خوبـ...........
.
.
(فلش بک)
.
.
.
.
انیا: بسه دیوونه بازی در نیار دامیان مگه نگفتم این رابطه موقته؟
دامیان: درسته یادمه اما.....
انیا: اما چی؟ ۲ نفر که عین سگ گربه بهم می پرن امکان نداره این چیزا
علاوه بر اون من شنیدم که به امیلی داشتی چی می گفتی الان دیگه بیشتر از قبل ازت متنفرم چون تو واقعا نمی فهمی احمق
_انیا گریه کردن و رفتن
دامیان: از همون اول یه کله صورتی زشت بودی
دینگ دینگ دینگ
دامیان: بله؟ راضی شدی الان دیگه با اون کله صورتی نیستم
امیلی: نه راضی نیستم هنوز یه کاری نکردی که برا انیا کردی بیا خونمون بهت میگم چیه.......
ادامه دارد.......
(چندماه بعد )
امیلی: وای اومدی! دامیان خیلی منتظرت بودم
دامیان: من و می خوای چیکا؟
گفتی یه خبر فوری داری اومدم پشت مدرسه
امیلی خوبـ...........
.
.
(فلش بک)
.
.
.
.
انیا: بسه دیوونه بازی در نیار دامیان مگه نگفتم این رابطه موقته؟
دامیان: درسته یادمه اما.....
انیا: اما چی؟ ۲ نفر که عین سگ گربه بهم می پرن امکان نداره این چیزا
علاوه بر اون من شنیدم که به امیلی داشتی چی می گفتی الان دیگه بیشتر از قبل ازت متنفرم چون تو واقعا نمی فهمی احمق
_انیا گریه کردن و رفتن
دامیان: از همون اول یه کله صورتی زشت بودی
دینگ دینگ دینگ
دامیان: بله؟ راضی شدی الان دیگه با اون کله صورتی نیستم
امیلی: نه راضی نیستم هنوز یه کاری نکردی که برا انیا کردی بیا خونمون بهت میگم چیه.......
ادامه دارد.......
۴.۷k
۳۱ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.