در خونه عربده کشید

درِ خونه عربده کشید
خودشو کوبید به چارچوب
محکم …
انقدر که دلِ شیشه های پنجره لرزید …
رفتی دیگه
درم کوبیدی پشتِ سرت
از این عادتا نداشتی که …
رفتی و من نشستم کف خونه بغل کردم خاطره های جا مونده ازت رو …
چیدمشون سرِ جاهاشون
حرمت داره خاطره …
حرمت داره عشق …
حرمت داره حس …
حرمت داره …
حرمت شکن نبودی تو!
بی حواس بودی یه کم …
فقط اینکه حواست پیِ کی بود رو نمیدونم …
خلاصه که خواستم بگم : رفتی ولی هستی …
تو ، توو عمیق ترین نقطه ی قلبِ منی …
میگیری چی میگم؟!
دیدگاه ها (۱)

تنـــهـایی.. #سـرطـانـیـسـتکـه …مــــرگ ندارد . . .

آنقــَــدر که بــــہ هَر بَهـــانہ ے کوچَکی چانہ ام بلرزَد…و...

این بار که عاشــق شــدم دوســـتت دارم رو ☜ اصــلأ به زبــون ...

میدونست از صدای رعد و برق وحشت می کنم. اولین آسمون غُرمبه زد...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط