P3
سوزشی روی گونم حس کردم اشکام با حرکت سرم به راست پرت شدن زبونم لال شده بود نمیتونستم حرف بزنم این همون شوهرم بود که دیوونه بار عاشقم بود نه نه اینجوری نمیتونم ادامه بدم یا باید تمومش کنم یا باید رابطمون خوب بشه .
+ آقای جئون فک میکنی نمیفهمم داری بهم خیانت میکنی ... مرتیکه تو به بابام قول دادی که همیشه مواظبم باشی .... اما چیکار کردی گند زدی به همه چی اگه نیمخوای منو بگو تا تمومش کنیم ( با داد ) ... اینقدر منو عذاب نده ....( با آرومی )
که چشمم خورد به موبایلش پیامی از طرف سوجون بود . نه نه یعنی اینقدر پسته که با دوست صمیمیم بهم خیانت میکنه گوشیو برداشتم و با عربده تمام گفتم
+ اوکی باشه خودم فهمیدم که حتی ارزش یه هرزه هم ندارم ولی آقای جئون اینو بدون که هیچوقت نمی بخشمت چون چون من همهی زندگیمو وقف تو کردم عاشقانه پرستیدمت ولی تو منو نابود کردی با سوجون خوش باشی ( با عربده )
ویو کوک
فلش بک به یه هفته پیش
داریم نزدیک تولد ا.ت میشیم باید سوپرایزش کنم به سوجون دوست صمیمی ا.ت زنگ زدم گوشیو برداشت
- الو سلام سوجون خوبی میگن میدونی که نزدیک تولد ا.ت هستیم میگم ازت کمک میخوام میشه کمکم کنی ؟
٪ سلام کوک اره من خودمم توی فکرش بودم . عالیه خب اولش برای اینکه لو نره چون ا.ت تیزه و میفهمه پس یکم باهاش سرد رفتار کن تا شک نکنه و کم کم با هم تدارک تولدو میبینیم
ـ اوکی باشه با اینکه نمیتونم بدون اون زندگی کنم ولی باشه
٪ ازش دور باش تا وسوسه نشی
- باشه اوکی مرسی پس با هم در تماسیم
٪ باشه پس فعلا بای
ـ بای
فلش بک به امروز
امروز صبح بیدار شدم میخواستم برم پایین که دیگه واقعا دلم برای بوش تنگ شده بود که آروم در اتاقشو باز کردم مث فرشته ها خوابیده بود میخواستم برم ببوسمش که به خودم اومدم گفتم اگه ببوسمش بیشتر وابسته میشم . رفتم پایین یه بیسکوییت برداشتم و شروع کردم به خوردنش . صدای قدمای کوچیکشو شنیدم یه نیم نگاه سرد بهش کردم ای..ن ا..ین چرا این لباس س.ک.سکیو پوشیده بدنش مث الماس میدرخشید .مو..موهاش روی کمرش مث آبشار ریخته بود اومد از کنارم رد شد و رفت پنکیک درست کنه داشت آهنگ گوش میداد که غوصی به کمر سک.سیش داد اوففف این تولد فاکیش بگذره تا قشنگ یه دلی از عزا در بیاریم . صداش زدم تا بریم برای مامانم چیز بخریم چند بار صداش زدم جواب نداد عربده زدم که اونم داد زد و بلند اهنگو خوند عصبانی شدم رفتم و برش گردوندم که با فشار گردنش به جلو هل داده شد دلم لرزید فکرشو نمیکردم اینقدر درد داشته باشه با سردی تمام بهش گفتم مگه کری که با داد جوابمو داد نمیدونم چی شد خون به مغزم نرسید زدم توی صورتش . که با حرفایی که زد قلبم لرزید من بخاطر یه سورپرایز دارم ا.تم رو نابود میکنم که پیامی رو گوشیم اومد وای نه نه این بده موقعی که پیامو دید میتونستم بفهمم چقدر از دستم ناراحته با گریه ی تموم دوید تو اتاقش . کلافه دستی تو موهام کردم اوفف حالا چیکار کنم دویدم سمت اتاقش درو میکوبیدم داد میزدم که درو باز کنه اما نمیکرد اوفف...
+ آقای جئون فک میکنی نمیفهمم داری بهم خیانت میکنی ... مرتیکه تو به بابام قول دادی که همیشه مواظبم باشی .... اما چیکار کردی گند زدی به همه چی اگه نیمخوای منو بگو تا تمومش کنیم ( با داد ) ... اینقدر منو عذاب نده ....( با آرومی )
که چشمم خورد به موبایلش پیامی از طرف سوجون بود . نه نه یعنی اینقدر پسته که با دوست صمیمیم بهم خیانت میکنه گوشیو برداشتم و با عربده تمام گفتم
+ اوکی باشه خودم فهمیدم که حتی ارزش یه هرزه هم ندارم ولی آقای جئون اینو بدون که هیچوقت نمی بخشمت چون چون من همهی زندگیمو وقف تو کردم عاشقانه پرستیدمت ولی تو منو نابود کردی با سوجون خوش باشی ( با عربده )
ویو کوک
فلش بک به یه هفته پیش
داریم نزدیک تولد ا.ت میشیم باید سوپرایزش کنم به سوجون دوست صمیمی ا.ت زنگ زدم گوشیو برداشت
- الو سلام سوجون خوبی میگن میدونی که نزدیک تولد ا.ت هستیم میگم ازت کمک میخوام میشه کمکم کنی ؟
٪ سلام کوک اره من خودمم توی فکرش بودم . عالیه خب اولش برای اینکه لو نره چون ا.ت تیزه و میفهمه پس یکم باهاش سرد رفتار کن تا شک نکنه و کم کم با هم تدارک تولدو میبینیم
ـ اوکی باشه با اینکه نمیتونم بدون اون زندگی کنم ولی باشه
٪ ازش دور باش تا وسوسه نشی
- باشه اوکی مرسی پس با هم در تماسیم
٪ باشه پس فعلا بای
ـ بای
فلش بک به امروز
امروز صبح بیدار شدم میخواستم برم پایین که دیگه واقعا دلم برای بوش تنگ شده بود که آروم در اتاقشو باز کردم مث فرشته ها خوابیده بود میخواستم برم ببوسمش که به خودم اومدم گفتم اگه ببوسمش بیشتر وابسته میشم . رفتم پایین یه بیسکوییت برداشتم و شروع کردم به خوردنش . صدای قدمای کوچیکشو شنیدم یه نیم نگاه سرد بهش کردم ای..ن ا..ین چرا این لباس س.ک.سکیو پوشیده بدنش مث الماس میدرخشید .مو..موهاش روی کمرش مث آبشار ریخته بود اومد از کنارم رد شد و رفت پنکیک درست کنه داشت آهنگ گوش میداد که غوصی به کمر سک.سیش داد اوففف این تولد فاکیش بگذره تا قشنگ یه دلی از عزا در بیاریم . صداش زدم تا بریم برای مامانم چیز بخریم چند بار صداش زدم جواب نداد عربده زدم که اونم داد زد و بلند اهنگو خوند عصبانی شدم رفتم و برش گردوندم که با فشار گردنش به جلو هل داده شد دلم لرزید فکرشو نمیکردم اینقدر درد داشته باشه با سردی تمام بهش گفتم مگه کری که با داد جوابمو داد نمیدونم چی شد خون به مغزم نرسید زدم توی صورتش . که با حرفایی که زد قلبم لرزید من بخاطر یه سورپرایز دارم ا.تم رو نابود میکنم که پیامی رو گوشیم اومد وای نه نه این بده موقعی که پیامو دید میتونستم بفهمم چقدر از دستم ناراحته با گریه ی تموم دوید تو اتاقش . کلافه دستی تو موهام کردم اوفف حالا چیکار کنم دویدم سمت اتاقش درو میکوبیدم داد میزدم که درو باز کنه اما نمیکرد اوفف...
۶.۵k
۲۲ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.