پارت دو
پارت دو
ات وقتی جیمین داد زد ترسید و رفت جلو نشت تا وقتی که برسن خونه مادر جیمین ات حتی یک کلمه هم با جیمین حرف نزد و از شیشه داشت بیرون نگاه میکرد و قیافش داد میزد که بزور داره میره خونه مادر جیمین
-وقتی رسیدیم این قیافتو درست کن
+...
-کری (بلند)
+...
-به درک ولی یادت باشه اونجا درست رفتار میکنی ات با لیا هم کاری نداشته باش
+من با لیا کاری ندارم اون کرمه (مظلوم)
-ات(داد) ما تو خونه در مورد این موضوع حرف زدیم
+....
-لعنت بهت گلوم درد کرد (برادرم تو داد زدی بعد لعنت به ات)
+....(بغض کرده و داره بیرون میبینه)
چند مین بعد
-رسیدیم
ویو خودم
ات بعد از حرف جیمین خیلی ناراحت شد از داد زدن های جیمین ناراحت نشد از این ناراحت شد که طرف دختر عموش گرفته وقتی رسیدن بدون هیچ حرفی از ماشین پیاده شد و رفت در خونه رو زد که
م. ج سلام عروس گلم
+سلام مادر جان (لبخند بزور)
م. ج سلام پسرم
-سلام مامان جون (بغلش کرد)
م. ج بیاید داخل ات خوبی
ویو ات وقتی جیمین اومد با مادرش سلام کنه با حالت خیلی سردی به جیمین نگاه کردم انگار که دشمن چند سالمه
که مادر جیمین گفت
+اره.. اره مادرجان خوبم (خنده، هول شد)
م. ج نکنه باهم دعوا کردید
-نه مامان چه دعوای (ات نیشگون میگیره) کاری که مامانم وقتی تو جمع چرت میگم انجام میده
+اخ خر نه مادر جان
م. ج خب بیاید داخل
+-چشم
ویو خودم وقتی ات و جیمین رفتن داخل لیا با یک لبخند مسخره اومد چسبید به جیمین اتم خیلی عصبی شد و به جیمین طوری نگاه کرد که میشد فهمید "دیدی گفتم" "میدونستم" "چرا کاری نمیکنی" "لیا رو پاره میکنم" "جیمین خیلی بدی"
همه این حرف ها داخل نگاه ات بود
جیمین هم فهمیده بود ولی هیچ کاری نکرد
و خیلی ریلکس رفت و به همه سلام کرد و نشست اتم از این رفتار جیمین خیلی عصبی شد و رفت یک گوشه نشست و با حرص به جیمین نگاه میکرد وقتی که جیمین نگاه ات دید رفت پیشش و گفت
-چته گفتم درست رفتار کن
+برو پیش لیا جونت
-ات کافی
+اصلا من دلم میخواد اینجوری نگاه کنم به توچه میخوام همه بفهمن که بزور اومدم
-خفه شو (بازو ات گرفت و فشار داد طوری که ات کم مونده بود از درد داد بزنه)
+ولم کن(بغض)
-درست رفتار کن الانم بلند شو برو به مامانم کمک کن
+باشه ول کن
ویو ات
داشتم با نفرت جیمین نگاه میکردم که اومد و بازوم فشار داد منم بعد از اینکه دستم ول کرد رفتم سرویس بهداشتی و کم مونده بود گریه کنم ولی تحمل کردم و یکم رژ زدم و رفتم که به مادر جیمین کمک کنم تا میز بچینه
بعد از اینکه میزو چیدیم بقیه رو صدا کردیم که..
بیا پایین
پایین تر
جانم دنبال چی اگه پارت بعد میخوای لایک کن
ات وقتی جیمین داد زد ترسید و رفت جلو نشت تا وقتی که برسن خونه مادر جیمین ات حتی یک کلمه هم با جیمین حرف نزد و از شیشه داشت بیرون نگاه میکرد و قیافش داد میزد که بزور داره میره خونه مادر جیمین
-وقتی رسیدیم این قیافتو درست کن
+...
-کری (بلند)
+...
-به درک ولی یادت باشه اونجا درست رفتار میکنی ات با لیا هم کاری نداشته باش
+من با لیا کاری ندارم اون کرمه (مظلوم)
-ات(داد) ما تو خونه در مورد این موضوع حرف زدیم
+....
-لعنت بهت گلوم درد کرد (برادرم تو داد زدی بعد لعنت به ات)
+....(بغض کرده و داره بیرون میبینه)
چند مین بعد
-رسیدیم
ویو خودم
ات بعد از حرف جیمین خیلی ناراحت شد از داد زدن های جیمین ناراحت نشد از این ناراحت شد که طرف دختر عموش گرفته وقتی رسیدن بدون هیچ حرفی از ماشین پیاده شد و رفت در خونه رو زد که
م. ج سلام عروس گلم
+سلام مادر جان (لبخند بزور)
م. ج سلام پسرم
-سلام مامان جون (بغلش کرد)
م. ج بیاید داخل ات خوبی
ویو ات وقتی جیمین اومد با مادرش سلام کنه با حالت خیلی سردی به جیمین نگاه کردم انگار که دشمن چند سالمه
که مادر جیمین گفت
+اره.. اره مادرجان خوبم (خنده، هول شد)
م. ج نکنه باهم دعوا کردید
-نه مامان چه دعوای (ات نیشگون میگیره) کاری که مامانم وقتی تو جمع چرت میگم انجام میده
+اخ خر نه مادر جان
م. ج خب بیاید داخل
+-چشم
ویو خودم وقتی ات و جیمین رفتن داخل لیا با یک لبخند مسخره اومد چسبید به جیمین اتم خیلی عصبی شد و به جیمین طوری نگاه کرد که میشد فهمید "دیدی گفتم" "میدونستم" "چرا کاری نمیکنی" "لیا رو پاره میکنم" "جیمین خیلی بدی"
همه این حرف ها داخل نگاه ات بود
جیمین هم فهمیده بود ولی هیچ کاری نکرد
و خیلی ریلکس رفت و به همه سلام کرد و نشست اتم از این رفتار جیمین خیلی عصبی شد و رفت یک گوشه نشست و با حرص به جیمین نگاه میکرد وقتی که جیمین نگاه ات دید رفت پیشش و گفت
-چته گفتم درست رفتار کن
+برو پیش لیا جونت
-ات کافی
+اصلا من دلم میخواد اینجوری نگاه کنم به توچه میخوام همه بفهمن که بزور اومدم
-خفه شو (بازو ات گرفت و فشار داد طوری که ات کم مونده بود از درد داد بزنه)
+ولم کن(بغض)
-درست رفتار کن الانم بلند شو برو به مامانم کمک کن
+باشه ول کن
ویو ات
داشتم با نفرت جیمین نگاه میکردم که اومد و بازوم فشار داد منم بعد از اینکه دستم ول کرد رفتم سرویس بهداشتی و کم مونده بود گریه کنم ولی تحمل کردم و یکم رژ زدم و رفتم که به مادر جیمین کمک کنم تا میز بچینه
بعد از اینکه میزو چیدیم بقیه رو صدا کردیم که..
بیا پایین
پایین تر
جانم دنبال چی اگه پارت بعد میخوای لایک کن
- ۲.۷k
- ۰۷ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۷)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط