جیمین
جیمین
وقتی مهمونی خانوادگی دعوت شدید و دختر عموش خیلی بهش میچسبه و اون اصلا بهش چیزی نمیگه
پارت 1
ویو ات
امروز خونه والدین جیمین دعوت شدیم منم اصلا دلم نمیخواد برم چون لیا دختر عمو جیمین اونجاست و قراره منو ازیت کنه و بدبختی اینجاست که هر دفعه یکجوری ازیتم میکنه
لباسم پوشیدم و میکاپ نکردم چون اصلا حال نداشتم
ات میره پایین و جیمین میبینه که نشسته رو مبل
جیمین جونم
-نه ات
چی نه تو اصلا نمیدونی میخوام چی بگم (کلافه و ناراحت)
-تو هردفعه منو اینجوری صدا میزنی از من یچی میخوای
عشقم، نفسم میشه نریم خونه مامانت
-چرا (عصبی)
خب.. خب.. حالم خوب نیست دل درد دارم الانم بریم اونجا لیا میخواد ازیتم کنه
-بلند شو مسکن بخور لیا هم بیچاره با تو کاری نداره ات همیشه میگی ازیتت میکنه ولی اون با تو کاری نداره
وقتی تو حواست نیست ازیت میکنه
-ات کافی داری بهونه بیخود میاری (عصبی، یکمی بلند)
اما من بهونه نمیارم (مظلوم)
-کافی بلند شو بریم تمام
اما جیمـ....
ویو خودم
جیمین بعد از اون حرفش رفت بیرون و سوار ماشین شد اتم از لجش رفت هم لباسش عوض کرد و هم یک ارایش غلیظ کرد و بعد رفت سوار ماشین شد و از رو لباسش یک کت بلند پوشید که جیمین نفهمه. ات وقتی رفت پایین رفت صندلی عقب نشست
-ات منو عصبی نکن
راه بیوفت (سرد) والا اگه من جای ات بودم نمیرفتم
-ات (داد) ات پسرم ازیت نکن
ات وقتی جیمین داد زد خیلی ترسید و بلند شد نشست جلو
شرایط 5لایک
وقتی مهمونی خانوادگی دعوت شدید و دختر عموش خیلی بهش میچسبه و اون اصلا بهش چیزی نمیگه
پارت 1
ویو ات
امروز خونه والدین جیمین دعوت شدیم منم اصلا دلم نمیخواد برم چون لیا دختر عمو جیمین اونجاست و قراره منو ازیت کنه و بدبختی اینجاست که هر دفعه یکجوری ازیتم میکنه
لباسم پوشیدم و میکاپ نکردم چون اصلا حال نداشتم
ات میره پایین و جیمین میبینه که نشسته رو مبل
جیمین جونم
-نه ات
چی نه تو اصلا نمیدونی میخوام چی بگم (کلافه و ناراحت)
-تو هردفعه منو اینجوری صدا میزنی از من یچی میخوای
عشقم، نفسم میشه نریم خونه مامانت
-چرا (عصبی)
خب.. خب.. حالم خوب نیست دل درد دارم الانم بریم اونجا لیا میخواد ازیتم کنه
-بلند شو مسکن بخور لیا هم بیچاره با تو کاری نداره ات همیشه میگی ازیتت میکنه ولی اون با تو کاری نداره
وقتی تو حواست نیست ازیت میکنه
-ات کافی داری بهونه بیخود میاری (عصبی، یکمی بلند)
اما من بهونه نمیارم (مظلوم)
-کافی بلند شو بریم تمام
اما جیمـ....
ویو خودم
جیمین بعد از اون حرفش رفت بیرون و سوار ماشین شد اتم از لجش رفت هم لباسش عوض کرد و هم یک ارایش غلیظ کرد و بعد رفت سوار ماشین شد و از رو لباسش یک کت بلند پوشید که جیمین نفهمه. ات وقتی رفت پایین رفت صندلی عقب نشست
-ات منو عصبی نکن
راه بیوفت (سرد) والا اگه من جای ات بودم نمیرفتم
-ات (داد) ات پسرم ازیت نکن
ات وقتی جیمین داد زد خیلی ترسید و بلند شد نشست جلو
شرایط 5لایک
- ۶.۱k
- ۰۶ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط