خیانتp⁵
کوک ویو:
رفتم پایین پرده باز بود و بعدش یه پسره ای رفت بالا چند دقیقه بعدش اومدن لب پنجره و همو محکم میبوسیدن و منم تا اینو دیدم قلبم هزار تیکه شد نمیدونستم چی بگم واسه همین سوار ماشین شدم و با سرعت بالا رفتم در خونه لونا هرزه در زدم تا باز کردن گفت ددی سوجون اوم... که حرفش نصفه موند و با دیدن من جا خورد
لونا:د...د.ی کوک چرا اونجا وایسادی بیا تو
کوک:دختره ی هرزه چندتا زن و شوهرو از هم جدا کردی ها(دااااد بسیار بلند)
لونا:من جدا نکردمشون
کوک:منو و زن دوست داشتنیم رو از هم جدا کردی هیچی هم نمیگی دختره ی هرزه
(کوک یه سیلی محکم میزنم به لونا و میره داخل خونش)
لونا:ددی کوک من ازت حاملم میخواستم بهت بگم (گریه)
کوک:خفه شو دختره سلیطه جلو خودم داره با یه پسره ای ... میکنه بعدشم میگه ازت حاملم حامله هم بودی با اون کار سقط شد رفت هوا حالا هم مجازاتت میکنم
لونا :ددی کوک ولم کن
کوک :هه کجا شو دیدی
لونا:ددییییی
کوک:یکبار دیگه گفتی ددی خونتو میریزم
لونا:کوکیییییییییییی
کوک :خفه شو دختره ی پرو هی میگه کوکی کوکی
لونا:خودت اومدی بار خودت اونکارو گردی پس نمیتونی بندازی گردنم
کوک:تو اومدی رو پام نشستی
لونا:یه دقیقه بزن کنار
کوک توی یه کوچه خیلی خلوت زد کنار
لونا :بیا عقب یه دقیقه
کوک رفت عقب
لونا بشین
کوک رفت نشست
لونا درا رو بست شیشه ها هم دودی بود واسه همین چیزی مشخص نبود خودتون ایشالا منظورتو میفهمید
و جامه درید (استغفرالله ویسگون جون خودت پاک نکن)
میزارم کامنتا بخونین بعدش ادامه رو با چشمای قشنگتون مطالعه کنید
ات ویو:
با سوهو اشپزی کردیم کیدرما دیدیم بعدشم دنس رفتیم و چالش گرفتیم ادیت زدیم رفتیم کتابخونه بعدشم شهربازی کلی خوشگذرونی
کامنت رو چک کنین فراموش نشههه
رفتم پایین پرده باز بود و بعدش یه پسره ای رفت بالا چند دقیقه بعدش اومدن لب پنجره و همو محکم میبوسیدن و منم تا اینو دیدم قلبم هزار تیکه شد نمیدونستم چی بگم واسه همین سوار ماشین شدم و با سرعت بالا رفتم در خونه لونا هرزه در زدم تا باز کردن گفت ددی سوجون اوم... که حرفش نصفه موند و با دیدن من جا خورد
لونا:د...د.ی کوک چرا اونجا وایسادی بیا تو
کوک:دختره ی هرزه چندتا زن و شوهرو از هم جدا کردی ها(دااااد بسیار بلند)
لونا:من جدا نکردمشون
کوک:منو و زن دوست داشتنیم رو از هم جدا کردی هیچی هم نمیگی دختره ی هرزه
(کوک یه سیلی محکم میزنم به لونا و میره داخل خونش)
لونا:ددی کوک من ازت حاملم میخواستم بهت بگم (گریه)
کوک:خفه شو دختره سلیطه جلو خودم داره با یه پسره ای ... میکنه بعدشم میگه ازت حاملم حامله هم بودی با اون کار سقط شد رفت هوا حالا هم مجازاتت میکنم
لونا :ددی کوک ولم کن
کوک :هه کجا شو دیدی
لونا:ددییییی
کوک:یکبار دیگه گفتی ددی خونتو میریزم
لونا:کوکیییییییییییی
کوک :خفه شو دختره ی پرو هی میگه کوکی کوکی
لونا:خودت اومدی بار خودت اونکارو گردی پس نمیتونی بندازی گردنم
کوک:تو اومدی رو پام نشستی
لونا:یه دقیقه بزن کنار
کوک توی یه کوچه خیلی خلوت زد کنار
لونا :بیا عقب یه دقیقه
کوک رفت عقب
لونا بشین
کوک رفت نشست
لونا درا رو بست شیشه ها هم دودی بود واسه همین چیزی مشخص نبود خودتون ایشالا منظورتو میفهمید
و جامه درید (استغفرالله ویسگون جون خودت پاک نکن)
میزارم کامنتا بخونین بعدش ادامه رو با چشمای قشنگتون مطالعه کنید
ات ویو:
با سوهو اشپزی کردیم کیدرما دیدیم بعدشم دنس رفتیم و چالش گرفتیم ادیت زدیم رفتیم کتابخونه بعدشم شهربازی کلی خوشگذرونی
کامنت رو چک کنین فراموش نشههه
۲۱.۹k
۰۴ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.