شاهنامه گشتاسپ

#شاهنامه #گشتاسپ #۸۹

‍ جاماسپ گفت : جنگ سختی درمی‌گیرد و بسیاری کشته می‌شوند ، ابتدا اردشیر پسرت کشته می‌شود پس از او شیدسپ سپس پسر من و کشته می‌شود پس از او نستور پسر زریر به جنگ می‌آید و سپس نیوزار پسرت پس از جنگ سختی کشته می‌شود پس از او زریر کشته میشود سپس اسفندیار ، بی درفش را می‌کشد و به ترکان حمله می‌برد و آن‌ها را می‌پراکند و سالار چین از ترس اسفندیار فرار می‌کند . وقتی شاه این سخنان را شنید گفت : اگر قرار است خویشانم بمیرند ، من این پادشاهی را برای چه می‌خواهم کسی را به جنگ نمی برم . جاماسپ گفت : ای شاه اگر آن‌ها هم‌ نباشند. این قضای آسمانی است و تغییر نمی‌کند. گشتاسپ سپاهش را چید
جنگ شدیدی درگرفت شاه‌زادگان‌وبزرگان دلیری ایرانی کشته شدن‌ در میانه جنگ درفش کاویان از دست ایرانیان افتاد و رستم پهلوان هم نام رستم رفت تا آن درفش را از خاک بردارد اما مردان دورش را گرفتند و دستش را با شمشیر زدند پس او درفش را با دندان گرفت و آن‌ها نیز سرش را زدند پس از او نستور پسر زریر هم کشته زریر هم‌به میدان آمد و تعداد زیادی از دشمن را کشت به‌طوری‌که ارجاسپ فهمید که اگر جلوی او گرفته نشود سپاهش تباه می‌شوند بنابراین به سپاهش گفت هر مرد دلیری که او را بکشد دخترم را به او می‌دهم اما کسی پاسخ نداد. دوباره ارجاسپ سخنانش را تکرار کرد و گفت : هرکس او را بکشد گنجینه‌ای پر از زر به او می‌دهم اما کسی پاسخ نداد . سه بار این سخنان تکرار شد و کسی پاسخی نمی‌داد تا اینکه بی درفش نزد شاه رفت و گفت : من جانم را سپر بلای شما می‌کنم و اگر او را کشتم شاه در عوض این لشکر را به من بدهد . شاه شاد شد و اسب و زین خود را به او داد . بی درفش چون از پس زریر برنمی‌آمد پنهانی به او نزدیک شد و تیری زهردار به او زد و او از اسب به زمین افتاد وقتی گشتاسپ این ماجرا را فهمید به لشکرش گفت اگر بخت با من بود و پیروز از این رزمگاه برگشتم پادشاهی را به اسفندیار سپارم و سپاه را به پشوتن دهم اسفندیار به‌سوی لشکر دشمن رفت و بسیاری را تباه کرد . از دو طرف اسفندیار و نستور دشمنان را می‌کشتند ، سالار چین دوباره بی درفش را طلبید و خواست تا نستور را بکشد و او نیز با تیغ زهرآگین به‌سوی نستور رفت و تیر را پرتاب کرد اما اسفندیار تیر را در میانه راه گرفت و سپس تیغی بر جگر بی درفش زد و او راکشت سپس اسفندیار سپاه را به سه قسمت کرد
نستور و نوش آذر به راه افتادند و به‌سوی میدان جنگ رفتند و جوانان و یلان بسیار جنگیدند وقتی ارجاسپ این وضع را دید عقب‌گرد کرد و پا به فرار گذاشت و وقتی تورانیان فرار او را دیدند از اسفندیار امان خواستند و او نیز به آن‌ها امان داد ،

@hakimtoosi
@simorq_e_toos
دیدگاه ها (۶)

#شاهنامه #۹۰ جنگ‌با پیروز ایرانیان پایان رسید سپس همان‌جا آ...

بختیار و چاهنشاه

📆ا ‌‌ 26 آبان ماه‌ #سال_1359 - سالروز شکست محاصره سوسنگردت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط