بیزارم از این در

بیزارم از این در..!!
که دهان گشادش را در غیبت تو نمی‌بندد !
و میهمانانی که نمی‌فهمند این خانه در اشغال جای خالی توست،
حتا این شعر که نمی‌گذارد دهان زخم آدم پیش دوست و دشمن وا نشود.
‌ آمدنت دهان در را می‌بندد
بوسه‌هایت دهان این شعر را
و میهمانانی که دهان پنجره‌هایشان از تعجب باز خواهد ماند…

#مژگان _عباسلو
#وا
#خاص
#عصبانی
دیدگاه ها (۱)

برف سختی می‌بارد پیراهن گرمی از تنی به در می‌آید روی دوش د...

#من_اگر_نیکم_و_گر_بد_تو_برو_خود_را_باش #والا

سخت است .. در سه‌سالگی هم‌بازی‌ات تاول باشد و گوشواره‌ای که...

فقط تو می‌توانی ریگ صحرا را دُر کنی کاسه‌های خالی‌مان را پ...

مادر نامت را که می نویسمقلم می لرزددل می لرزدجهان آرام می شو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط