پارت ۸۸
پارت ۸۸
#تهیونگ
کارامو کردم و سوار ماشین کمپانی شدم و راه افتادم سمت خونه ! امروز اصلا جویی رو ندیدم . دلم براش تنگ شده بود. رسیدم خونه و ماشین کمپانی رفت ولی دلم طاقت نگرفت و سوار ماشین خودم شدم و رفتم سمت خونه اش . در زدم و اومد در رو باز کرد ..
جویی: کاری داشتین این موقع شب ؟ .. لحنش حرصمو در آورد
من: هووم اره یه کار خطرناک !😈💋 .. با سرعت رفتم توی حیات و گرفتمش و چسپوندمش به دیوار و محکم لبامو گذاشتم روی لباش .. بعد از چندین بوسه محکم و پشت سر هم ازش جدا شدم. نفس نفس میزد . بغلش کردم .
من: دلم برات تنگ شده بود امروز کجا بودی اصلا؟
جویی: فکر کردی کی هستی ؟ من الان ریستم ها ! چه طور جرات میکنی اینطوری منو بوس کنی ؟!! نفس کم آوردم!
من: نمی خوایی منو راهنمایی کنی توو!!
دستمو گرفت و منو کشوند دنبال خودش . دیدم روی جزیره آشپزخونه یه عالمه ورق ریخته بود ..
جویی: میبینی که ! سرم خیلییی شلوغه تهیونگ !
یکمی با دقت روی ورقه ها رو نگاه کردم .. مال گروه تی اکس تی
بود.
من: ت..تو با گروه اونا چیکار داری؟؟ پس امروز پیش اونا بودی!
جویی: یااا حسود خان ! من علاوه بر اینکه رئیس توام ریس اونا هم هستما ! در ضمن مگه چشونه خیلی خوشتیپ و سکسی ان!
من: اهااا که سکسی ان ؟!!👿🔥
جویی: ی..یااا اون قیافه رو به خودت نگیر من الان وقت عشق بازی ندارم ته...
#سومی
یهو اومد جلو و دستاشو دو طرف صورتم گذاشت! و بهم خیلی نزدیک شد
تهیونگ: الان نشونت میدم که کی سکسیه!
نمیدونم چرا ولی با اینکه خیلی کار روی سرم ریخته بود دلم میخواست یکمی باهاش بازی کنم ! همراهی ش کردم . منو انداخت روی مبل و خودش اومد روم .. یه تیشرت صورتی تنم بود که اونو از تنم در آورد.. منم لباس سفیدش رو در آوردم و بدن سبزه خوش فرمش افتاد بیرون . اختیار از کف دادم گردنش رو میخوردم ولی گاز نمیگرفتم ! آه و ناله هاش کل خونه رو گرفته بود . یکمی که گذشت هر دومون خسته شدیم.. خیلی گرمم شده بود همون طوری که بودم بلند شدم و رفتم جلوی کولر گازی وایستادم . یهو منو از پشت بغل کرد ..
تهیونگ: اینطوری واینسا جلوی کولر سرما میخوری ! منم گرمم شده بزار باهم خنک بشیم ..
من: ولی تهیونگ من کنار تو اصلا خنکم نمیشه ! از بس هاتی لنتی!
تهیونگ: پس حرفتو پس گرفتی ؟! حالا کی سکسیه؟
من: خب .. اوووم... ت..تو ! 😊👈👉
تهیونگ: آفرین! بفهمم کس دیگه ای چشم های تورو گرفته اونو میکشم !
من: یواش ! یواش ! .. اومم حالا که فکر میکنم اندامت مثل یونجون تی اکس تی !! ..
تهیونگ: پس اونو مرده فرض کن ! بهش فکر نکن جویی ! به سیم آخر میزنما .. تو چه طوری اندامش رو دیدی ؟؟ 👿🔥
من: خب وقتی بغلش کردم فهمیدم!
تهیونگ: چی ؟؟!! بغلش کردی ؟!! 🥺
من: نه فقط اونو همه اعضا گروهشون رو بغل کردم !
ادامه پارت بعدی
#colorfullcoat #رمان_کت_رنگی
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن
#تهیونگ
کارامو کردم و سوار ماشین کمپانی شدم و راه افتادم سمت خونه ! امروز اصلا جویی رو ندیدم . دلم براش تنگ شده بود. رسیدم خونه و ماشین کمپانی رفت ولی دلم طاقت نگرفت و سوار ماشین خودم شدم و رفتم سمت خونه اش . در زدم و اومد در رو باز کرد ..
جویی: کاری داشتین این موقع شب ؟ .. لحنش حرصمو در آورد
من: هووم اره یه کار خطرناک !😈💋 .. با سرعت رفتم توی حیات و گرفتمش و چسپوندمش به دیوار و محکم لبامو گذاشتم روی لباش .. بعد از چندین بوسه محکم و پشت سر هم ازش جدا شدم. نفس نفس میزد . بغلش کردم .
من: دلم برات تنگ شده بود امروز کجا بودی اصلا؟
جویی: فکر کردی کی هستی ؟ من الان ریستم ها ! چه طور جرات میکنی اینطوری منو بوس کنی ؟!! نفس کم آوردم!
من: نمی خوایی منو راهنمایی کنی توو!!
دستمو گرفت و منو کشوند دنبال خودش . دیدم روی جزیره آشپزخونه یه عالمه ورق ریخته بود ..
جویی: میبینی که ! سرم خیلییی شلوغه تهیونگ !
یکمی با دقت روی ورقه ها رو نگاه کردم .. مال گروه تی اکس تی
بود.
من: ت..تو با گروه اونا چیکار داری؟؟ پس امروز پیش اونا بودی!
جویی: یااا حسود خان ! من علاوه بر اینکه رئیس توام ریس اونا هم هستما ! در ضمن مگه چشونه خیلی خوشتیپ و سکسی ان!
من: اهااا که سکسی ان ؟!!👿🔥
جویی: ی..یااا اون قیافه رو به خودت نگیر من الان وقت عشق بازی ندارم ته...
#سومی
یهو اومد جلو و دستاشو دو طرف صورتم گذاشت! و بهم خیلی نزدیک شد
تهیونگ: الان نشونت میدم که کی سکسیه!
نمیدونم چرا ولی با اینکه خیلی کار روی سرم ریخته بود دلم میخواست یکمی باهاش بازی کنم ! همراهی ش کردم . منو انداخت روی مبل و خودش اومد روم .. یه تیشرت صورتی تنم بود که اونو از تنم در آورد.. منم لباس سفیدش رو در آوردم و بدن سبزه خوش فرمش افتاد بیرون . اختیار از کف دادم گردنش رو میخوردم ولی گاز نمیگرفتم ! آه و ناله هاش کل خونه رو گرفته بود . یکمی که گذشت هر دومون خسته شدیم.. خیلی گرمم شده بود همون طوری که بودم بلند شدم و رفتم جلوی کولر گازی وایستادم . یهو منو از پشت بغل کرد ..
تهیونگ: اینطوری واینسا جلوی کولر سرما میخوری ! منم گرمم شده بزار باهم خنک بشیم ..
من: ولی تهیونگ من کنار تو اصلا خنکم نمیشه ! از بس هاتی لنتی!
تهیونگ: پس حرفتو پس گرفتی ؟! حالا کی سکسیه؟
من: خب .. اوووم... ت..تو ! 😊👈👉
تهیونگ: آفرین! بفهمم کس دیگه ای چشم های تورو گرفته اونو میکشم !
من: یواش ! یواش ! .. اومم حالا که فکر میکنم اندامت مثل یونجون تی اکس تی !! ..
تهیونگ: پس اونو مرده فرض کن ! بهش فکر نکن جویی ! به سیم آخر میزنما .. تو چه طوری اندامش رو دیدی ؟؟ 👿🔥
من: خب وقتی بغلش کردم فهمیدم!
تهیونگ: چی ؟؟!! بغلش کردی ؟!! 🥺
من: نه فقط اونو همه اعضا گروهشون رو بغل کردم !
ادامه پارت بعدی
#colorfullcoat #رمان_کت_رنگی
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن
۱۶.۹k
۱۰ اسفند ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.