ما وارثان آب و آینه بودیم

ما وارثانِ آب و آینه بودیـم

تمام رویاهایمان را سپردیم به دست قاصدڪها
و بادِ حسود تا توانست رویاهایمان را پَر داد
ڪاش دوباره صدای خنده‌هایمان می‌پیچید در ڪوچه‌های ڪودڪی
دیدگاه ها (۲)

دیداری بود ساده وعاطفی درمکانی معنوی که اگر اتفاق می افتاد ....

آرامش جانی ،این بهترین تعبیراز تمامی توست

کاش یکی بیادمثلِ بارون باشه....نفسِ آدمُ تازه کنه و هــوا رو...

هیچ میکده ایبهتر ازآغوش " تو " نیستنزده می رقصاندو نخوردهمست...

-صدای گریه ی کودکی می آمد... دختر جوانی آمد کودک را در آغوش...

بازگشت دوباره پارت ۲:شوگا رسید بارون هنوز درحال باریدن بود و...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط