جیوو: سلاممممم الاغم
جیوو: سلاممممم الاغم
ا/ت: چطوری خرهه
(من چرا یاد خودمو رفیقم افتادم😂💔)
جیوو: قربونت گشنگم منم خوبم
جیوو: خوب بیب. برنامه چیع
ا/ت: جیوو یجوری میگی انگار میخایم بریم پسر. بازی قراره یه روز بریم شهربازی. بعد بستنز بخوریمو شبش تو پارک قدم بزنیم همین
جیو: 😂 باشه بابا باشه
ا/ت: اقای راننده لطفن مارو ببر به شهر بازی .... ممنون
راننده: حتمن الان میرسونمتون
"30دقیقه بعد"
ا/ت: خوب چقدر میشه
راننده: 20
ا/ت: خیلی خوب بفرمایید
جیوو: خوب بریم اول. بیلیت بگیریم؟
ا/ت: اره بریم
'جیوو و ا/ت رفتن و. بلیت گرفتن'
ا/ت: خوب اول کدومو سوار شیم عاممممم کشتی چطوره؟
جیوو: اره بریم اول اونو سوار شیم
ا/ت: باش بریم
'ا/ت و جیوو همه وسایل های برقی شهر بازی رو سوار شدن یکم که خسته میشن. میرن به پارکی که بغل شهر بازی بود رو یه نیمکت میشنن'
ا/ت: بزا من برم بستنی بگیرم تو اینجا بمون
جیوو: باشه یادت نره برا من با طعم توت فرنگی باشه ها
ا/ت: باشههه
"از زبان راوی"
ا/ت به بستنی فروشی میره و دوتا بستنی با طعم توت فرنگی و شکلاتی میگیره وقتی بر میگرده یهو به یه مرد برخورد میکنه و رو زمین میوفته
ا/ت: اییییی کلم
..؟: حالت خوبه خانوم
ا/ت: حواست کجاست اقا
...؟: من واقعن معذرت میخوام دستمو بگیر بلند شو
وقتی دست همو میگیرن یه چیزی بیه خودشون حس میکنن ولی چیزی نمیگن
ا/ت: عاا خیلی ممنون
"از زبان راوی "
ا/ت بلند میشه. میخواد بره دوباره بستنی بخره که. پاش رو بستنی که افتاده بود میره و نزدیک بود که بیوفته و اون مرد ناشناس اونو میگیره و برای چند لحظه ایی چش تو چش میشن
ا/ت نگاهشو از مرد ناشناس میگیره و میگه
ا/ت: عااا... م... من واقعن متاسفم امروز یکم هول کردم
....؟: اشکال نداره (با لبخند)
حمایت نشه؟
نمیخاین انرژی بدین به ادمینتون؟ 🥲🥺
میدونین که حمایت کنین من با شرایط درسیم کلیی انرژی میگیرم هرشب براتون. فیک میزارم که گشنگام:) 💗🎈🧸
ا/ت: چطوری خرهه
(من چرا یاد خودمو رفیقم افتادم😂💔)
جیوو: قربونت گشنگم منم خوبم
جیوو: خوب بیب. برنامه چیع
ا/ت: جیوو یجوری میگی انگار میخایم بریم پسر. بازی قراره یه روز بریم شهربازی. بعد بستنز بخوریمو شبش تو پارک قدم بزنیم همین
جیو: 😂 باشه بابا باشه
ا/ت: اقای راننده لطفن مارو ببر به شهر بازی .... ممنون
راننده: حتمن الان میرسونمتون
"30دقیقه بعد"
ا/ت: خوب چقدر میشه
راننده: 20
ا/ت: خیلی خوب بفرمایید
جیوو: خوب بریم اول. بیلیت بگیریم؟
ا/ت: اره بریم
'جیوو و ا/ت رفتن و. بلیت گرفتن'
ا/ت: خوب اول کدومو سوار شیم عاممممم کشتی چطوره؟
جیوو: اره بریم اول اونو سوار شیم
ا/ت: باش بریم
'ا/ت و جیوو همه وسایل های برقی شهر بازی رو سوار شدن یکم که خسته میشن. میرن به پارکی که بغل شهر بازی بود رو یه نیمکت میشنن'
ا/ت: بزا من برم بستنی بگیرم تو اینجا بمون
جیوو: باشه یادت نره برا من با طعم توت فرنگی باشه ها
ا/ت: باشههه
"از زبان راوی"
ا/ت به بستنی فروشی میره و دوتا بستنی با طعم توت فرنگی و شکلاتی میگیره وقتی بر میگرده یهو به یه مرد برخورد میکنه و رو زمین میوفته
ا/ت: اییییی کلم
..؟: حالت خوبه خانوم
ا/ت: حواست کجاست اقا
...؟: من واقعن معذرت میخوام دستمو بگیر بلند شو
وقتی دست همو میگیرن یه چیزی بیه خودشون حس میکنن ولی چیزی نمیگن
ا/ت: عاا خیلی ممنون
"از زبان راوی "
ا/ت بلند میشه. میخواد بره دوباره بستنی بخره که. پاش رو بستنی که افتاده بود میره و نزدیک بود که بیوفته و اون مرد ناشناس اونو میگیره و برای چند لحظه ایی چش تو چش میشن
ا/ت نگاهشو از مرد ناشناس میگیره و میگه
ا/ت: عااا... م... من واقعن متاسفم امروز یکم هول کردم
....؟: اشکال نداره (با لبخند)
حمایت نشه؟
نمیخاین انرژی بدین به ادمینتون؟ 🥲🥺
میدونین که حمایت کنین من با شرایط درسیم کلیی انرژی میگیرم هرشب براتون. فیک میزارم که گشنگام:) 💗🎈🧸
۷.۴k
۲۰ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.