ویو هیون
اون یه بچست و خودش مادر دو تا بچست کوک عوضی آخه چجور دلت اومد اون از زن و بچه من
فلش بک
_کوک
×هوم
_بیا بریم پیش لیا ول کن اینارو (لبا زنِ هیونه )
×راستی لیا چند ماهه حاملست
_۸ ماهه😊
×اها😏
(تو خونه)
وارد خونه شدن و با ج#نازه
ت#یکه تیکه شده لیا مواجه شدن
_لیا
×آخی دلم کباب شد اما گوشتش خیلی نرم بود راحت برش میخورد
_آشغال من برادرتم هق لیا زن منه
×زنت بود داداشی
_چرا هان چرا
×چون اول من باید ازدواج کنم بعد تو
(پایان فلش بک ویو هیون)
_بیا سوار شو
در ماشینو براش باز کردم
کانالی رو دادم بغلش
و حرکت کردیم
_چیزی بچه ها نیاز دارن
+ن نه(با ترس و لکنت )
_ازم نترس من هیچ کاری باهات نمیکنم من رو برادرت بدون
+چرا با کوک این کارو کردی
_۶ سال پیش زنم ۸ ماهه باردار بود که کوک اونو کشت
و تیکه تیکش کرد
+چی😳
_بعد از اون من به خودم قول دادم یه روزی کاری کنم که تا آخر عمرش زجر بکشه
+خب به پلیس گذارش بده یا بکشش
_من حتا یه مورچه رو هم نمیکشم اگه به پلیس بگم فقط زندان میندازنش
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.