بچه هارو آوردم به کاراشون رسیدم وقتی دیدم خوابیدن رفتم حم
بچه هارو آوردم به کاراشون رسیدم وقتی دیدم خوابیدن رفتم حموم
یه حوله در خودم پیچیدم رفتم بیرون یه لباس پوشیدم(عکسشو میزارم)
رفتم اتاق بچه ها دیدم هیون داره باهاش بازی میکنه و بجه ها میخندن
_یا من که خنده دار نیستم آخه قند عسلا
+اهم
_عه مامانی هم اومد
+میونت با بچه ها خوبه
_اره خب خیلی دوسشون دارم
+منم
_خب بیا تو هم وارد جمع ما شو
+باشه 😂
کلی باهم بازی کردیم
بچه ها کلی خندیدن
اولینبار بود میدیم کسی به من و بچه ها این اهمیت می ه
[ویو کوک]
اون اشغال ا.ت رو ازم گرفت من دیگه نابود شدم تموم قدرتم ا.ت بود باید یه کاری کنم نباید دست رو دست بزارم
شاید باید ترورش کنم
یه حوله در خودم پیچیدم رفتم بیرون یه لباس پوشیدم(عکسشو میزارم)
رفتم اتاق بچه ها دیدم هیون داره باهاش بازی میکنه و بجه ها میخندن
_یا من که خنده دار نیستم آخه قند عسلا
+اهم
_عه مامانی هم اومد
+میونت با بچه ها خوبه
_اره خب خیلی دوسشون دارم
+منم
_خب بیا تو هم وارد جمع ما شو
+باشه 😂
کلی باهم بازی کردیم
بچه ها کلی خندیدن
اولینبار بود میدیم کسی به من و بچه ها این اهمیت می ه
[ویو کوک]
اون اشغال ا.ت رو ازم گرفت من دیگه نابود شدم تموم قدرتم ا.ت بود باید یه کاری کنم نباید دست رو دست بزارم
شاید باید ترورش کنم
۱۱.۳k
۱۵ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.