بحثمون که میشد

بحثمون که میشد ...
هیچی نمیگفتم و حرفامو میچپوندم تو دل بی صاحابم !
شب که میشد یجوری صبر میکردم که خوابش ببره
بعد میرفتم رو اسمش و تایپ میکردم !
هرچی تو دلم مونده بود و میکشیدم بیرون و میریختم سره انگشتام !
از اون طومار بلندا که میشد چشمام و میبستم و "سِند" و میزدم !
که یوقت پشیمون نشم پاکشون کنم !
بعدم گوشی و مینداختم اونورو چشمامو رو هم فشار میدم تا خوابم ببره
صبحم چشمامو باز کرده و نکرده گوشی و برمیداشتم و میدیدم
بلند تر از طومار خودم یه جواب اومده که یه جمله توش بهم چشمک میزنه !
" اخه لامصب تو که میدونی زندگیمی چرا خرابم میکنی ؟!"
اونوقت بود که گوشیو میچسبوندم به قلبم و چشامو میبستم و یه کلمه فقط :
#آخیش !
دیدگاه ها (۵۸)

من بعد از کلی وقت بازم اومد ویسگوناوووم بهم خوش آمد نمیگید؟؟...

I saw her today ... about a quarter before our shooting vall...

ﺑﺎﺯ ﺑﺎﺭﺍﻥ،ﺑﺎ ﺗﺮﺍﻧﻪ،ﺑﺎ ﮔﻬﺮ ﻫﺎﯼ ﻓﺮﺍﻭﺍﻥﻣﯽ ﺧﻮﺭﺩ ﺑﺮ ﺑﺎﻡ ﺧﺎﻧﻪ .ﻣﻦ ...

#صاف_ساده

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط