چشماتو که باز کردی با جای خالی کوک مواجه شدی! عجیب بود تن
چشماتو که باز کردی با جای خالی کوک مواجه شدی! عجیب بود تنبل تر از این حرفا بود که صبح زود بیدار شه،با فکر به اینکه شاید بهش زنگ زدن و گفتن زودتر بره سعی کردی چشماتو ببندی اما دیگه خواب از سرت پریده بود و البته با صداهای بلندی که از فاصله ی نه چندان دوری میومد کمی ترسیده بودی...!
بلند شدی و رو به آشپزخونه که صداهای عجیبی ازش میومد قدم برداشتی و با چیزی روبه رو شدی که اصلا انتظارشو نداشتی.جونگ کوک داشت خیلی محکم پنکیکی رو بهم میزد و باعث شده بود همه جا کلی کثیف بشه.آروم به طرفش رفتی و از پشت بغلش کردی که یه دفعه سریع به طرفت برگشت و باعث شد رو سر و صورت و لباست کلی خمیر بپاشه.
+عههه چتهههه،رمانتیک بازیم بهت نمیااد
نگاه بهت زده ای بهت انداخت اما بعد اون نگاه جاشو با مچاله شدن صورتش که خبر از وضعِ آشفته ی موهای پنکیکی ت میداد عوض کرد.
#JK
⊱• ──────── •⊰
BANGTEN៚#J_U_N_G_K_O_O_K ༒
بلند شدی و رو به آشپزخونه که صداهای عجیبی ازش میومد قدم برداشتی و با چیزی روبه رو شدی که اصلا انتظارشو نداشتی.جونگ کوک داشت خیلی محکم پنکیکی رو بهم میزد و باعث شده بود همه جا کلی کثیف بشه.آروم به طرفش رفتی و از پشت بغلش کردی که یه دفعه سریع به طرفت برگشت و باعث شد رو سر و صورت و لباست کلی خمیر بپاشه.
+عههه چتهههه،رمانتیک بازیم بهت نمیااد
نگاه بهت زده ای بهت انداخت اما بعد اون نگاه جاشو با مچاله شدن صورتش که خبر از وضعِ آشفته ی موهای پنکیکی ت میداد عوض کرد.
#JK
⊱• ──────── •⊰
BANGTEN៚#J_U_N_G_K_O_O_K ༒
۵.۷k
۲۹ بهمن ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.