My daddy Ⓟ⁴¹
My daddy Ⓟ⁴¹
جیمین:خب الان تموم شده رفته کاریم نمی تونی بکنی
مامان بابا کجاست
+:بالا تو اتاق
جیمین:اجوما برو بابام صدا کن
اجوما:چشم
خب ات و خانم لی اقای لی یونا بفرمایید بشینید میخوام باهاتون صحبت کنم
میشنن تا بابای جیمین بیاد
میاد
جیمین:خب مامان بابا موضوع رو من قبلا بهتون گفته بودم بابا به تو نگفته بود قرار چیکار کنم ولی مامان گفتم
+:کدوم موضوع
جیمین:زن دوم
-:چی زن دوم یعنی چی
جیمین:من میخوام با یکی دیگه ازدواج کنم
√=-یونا:چیییییی😳
جیمین:چرا چشاتون 8 تاشد
یونا:جیمین تو که می دونی هم بچه داری هم زن چرا میخوای با یکی دیگه ازدواج کنی
جیمین:به تو چه میخوام باکسی ازدواج کنم که با تمام وجود عاشقشم
=:تو نمی تونی این کارو کنی
جیمین:چرا
=:چون بچه هات سه ماه دیگه به دنیا میان در جرایانی دیگه
جیمین:اهوم قبلام گفته بودم بچه ها برام مهم نیستن
-:حالا کی هست
√:صدرصد این دختره هر.زه اس که روبه رومون نشسته
جیمین:راجب زنم درست حرف بزن هر.زه دختر تو
یونا:تو می خوای با ات ازدواج کنی
پس منو بچه هام چی
جیمین:به من ربطی نداره
یونا:ات تو به اینده این بچه ها فک کردی چطوری تونستی قبول کنی
ات:یونا من متاسفم من اولش خواستم قبول نکنم اما جیمین نزاشت
یونا:واقعا که(پا میشه میره تو اتاق)
جیمین:هفته دیگه عروسیمونه خواستین بیایین نخواستین بیایین بهتر دردسر کمتر
√:ما اجازه نمی دیم با این ازدواج کنی
جیمین:اینده من به خودم مربوطه
=:به اینده نوه های من و دخترمنم مربوط که چیکار قرار بکنن
جیمین:الان نمی تونین کاری کنین
-:پسرم اما این تصمیمی که گرفتی زندگی سه نفر نابود میکنه
جیمین:بابا یه بار برام تصمیم گرفتی زندگیم نابود شد حالا میخوام خودم تصمیم بگیرم
زنگ خونه خورده میشه اجوما میره باز کنه
مینسوک:ارباب پیتزا سفارش داده بود بیا
میگیره میاره تو میزاره تو اشپز خونه
اجوما:ارباب سفره رو اماده کنم
جیمین:اهوم
√:تو می دونستی
+:من
√:اره
+:اره
√:بعد بهشم چیزی نگفتی نه
+:نه چون به نظر پسرم باید احترام بزارم
=:نظر پسرتو داره زندگی دختر منو نابود میکنه
من دیگه اینجا نمی مونم زن پاشو بریم
√:یونا چی
=:اونم می بریم
جیمین:یونا حق نداره جایی بره
=:اون وقت چرا
جیمین:فک کنم قانون ازدواج کردن یادت رفته وقتی میخوای زن دوم بگیری باید به زن اول موافقت نامه بده امضا کنه
=:اگه امضا نکنه چیکار میکنی
جیمین:دوقلو ها میمیرن
√:حق نداری این کارو کنی
جیمین:همه خیلی خوب می دونن من عصبی بشم همه رو به رگ با می بندم به نفعشه امضا کنه
√:تو برو من پیش یونا میمونم نباید تنها باشه
=:باشه
جیمین:شام میخوردی بعدههههه😂
=:......
میرن شام میخورن همه میرن تو اتاقشون جیمین ات میشینن رو مبل
جیمین:عشقم میخوای فیلم ببینیم
ات:.......
جیمین:بیب
ات:........
جیمین:ات با توهم
ات:چیه
جیمین:میگم فیلم ببینیم
ات:خجالت نمی کشی
جیمین:چرا اون وقت
ات:دختر بیچاره رو گرفتی مثل سگ زدی بعد میگی چرا
جیمین:حقش بود
ات:اگه بلایی سر بچه ها میومد چی
جیمین:اصلا به توچه
عصبیم نکن نمی خوام دعوا کنیم تو عروسیمون دل خوری پیش بیاد
ات:هعع عروسی
من عمرا با تو ازدواج کنم
جیمین:هههههه😂😂😂
شوخی خوبی نیست
ات:شوخی نکردم کاملا جدیم من با ادمی که دست رو زنش بلند میکنه هیچ سنمی ندارم اقای پارک (میخواد پاشه بره که جیمین دستشو محکم میگیره )
جیمین:خانم پارک یه کاری نکن اون رومو بهت نشون بدم
ات:عاحح آیی جیمین دستمو شکست ولم کن
جیمین:پس یادت باشه تو کارای من دخالت نکنی من بخاطر اینکه عاشقتم این کارو کردم حالا هم اینه بچه ام بغلم میشنی فیلم میبینیم
ات:باشه دستمو ول کن شکست
ول میکنه
فیلم اواتار رو دیدن بعد تموم شد که جیمین گفت
جیمین:بیب پاشو بریم بخوابیم
ات:من میرم خونه اینجا نمی تونم بخوابم
جیمین:چرا
ات:چون به خونه بقیه عادت ندارم لباسم ندارم
جیمین:عاح تو که قرار تا اخر عمرت اینجا باشی امشبو ل.خ.ت بخواب
ات:......
خمارییی😈
شرط پارت بعد:
۲۵لایک۲۶کامنت=)
جیمین:خب الان تموم شده رفته کاریم نمی تونی بکنی
مامان بابا کجاست
+:بالا تو اتاق
جیمین:اجوما برو بابام صدا کن
اجوما:چشم
خب ات و خانم لی اقای لی یونا بفرمایید بشینید میخوام باهاتون صحبت کنم
میشنن تا بابای جیمین بیاد
میاد
جیمین:خب مامان بابا موضوع رو من قبلا بهتون گفته بودم بابا به تو نگفته بود قرار چیکار کنم ولی مامان گفتم
+:کدوم موضوع
جیمین:زن دوم
-:چی زن دوم یعنی چی
جیمین:من میخوام با یکی دیگه ازدواج کنم
√=-یونا:چیییییی😳
جیمین:چرا چشاتون 8 تاشد
یونا:جیمین تو که می دونی هم بچه داری هم زن چرا میخوای با یکی دیگه ازدواج کنی
جیمین:به تو چه میخوام باکسی ازدواج کنم که با تمام وجود عاشقشم
=:تو نمی تونی این کارو کنی
جیمین:چرا
=:چون بچه هات سه ماه دیگه به دنیا میان در جرایانی دیگه
جیمین:اهوم قبلام گفته بودم بچه ها برام مهم نیستن
-:حالا کی هست
√:صدرصد این دختره هر.زه اس که روبه رومون نشسته
جیمین:راجب زنم درست حرف بزن هر.زه دختر تو
یونا:تو می خوای با ات ازدواج کنی
پس منو بچه هام چی
جیمین:به من ربطی نداره
یونا:ات تو به اینده این بچه ها فک کردی چطوری تونستی قبول کنی
ات:یونا من متاسفم من اولش خواستم قبول نکنم اما جیمین نزاشت
یونا:واقعا که(پا میشه میره تو اتاق)
جیمین:هفته دیگه عروسیمونه خواستین بیایین نخواستین بیایین بهتر دردسر کمتر
√:ما اجازه نمی دیم با این ازدواج کنی
جیمین:اینده من به خودم مربوطه
=:به اینده نوه های من و دخترمنم مربوط که چیکار قرار بکنن
جیمین:الان نمی تونین کاری کنین
-:پسرم اما این تصمیمی که گرفتی زندگی سه نفر نابود میکنه
جیمین:بابا یه بار برام تصمیم گرفتی زندگیم نابود شد حالا میخوام خودم تصمیم بگیرم
زنگ خونه خورده میشه اجوما میره باز کنه
مینسوک:ارباب پیتزا سفارش داده بود بیا
میگیره میاره تو میزاره تو اشپز خونه
اجوما:ارباب سفره رو اماده کنم
جیمین:اهوم
√:تو می دونستی
+:من
√:اره
+:اره
√:بعد بهشم چیزی نگفتی نه
+:نه چون به نظر پسرم باید احترام بزارم
=:نظر پسرتو داره زندگی دختر منو نابود میکنه
من دیگه اینجا نمی مونم زن پاشو بریم
√:یونا چی
=:اونم می بریم
جیمین:یونا حق نداره جایی بره
=:اون وقت چرا
جیمین:فک کنم قانون ازدواج کردن یادت رفته وقتی میخوای زن دوم بگیری باید به زن اول موافقت نامه بده امضا کنه
=:اگه امضا نکنه چیکار میکنی
جیمین:دوقلو ها میمیرن
√:حق نداری این کارو کنی
جیمین:همه خیلی خوب می دونن من عصبی بشم همه رو به رگ با می بندم به نفعشه امضا کنه
√:تو برو من پیش یونا میمونم نباید تنها باشه
=:باشه
جیمین:شام میخوردی بعدههههه😂
=:......
میرن شام میخورن همه میرن تو اتاقشون جیمین ات میشینن رو مبل
جیمین:عشقم میخوای فیلم ببینیم
ات:.......
جیمین:بیب
ات:........
جیمین:ات با توهم
ات:چیه
جیمین:میگم فیلم ببینیم
ات:خجالت نمی کشی
جیمین:چرا اون وقت
ات:دختر بیچاره رو گرفتی مثل سگ زدی بعد میگی چرا
جیمین:حقش بود
ات:اگه بلایی سر بچه ها میومد چی
جیمین:اصلا به توچه
عصبیم نکن نمی خوام دعوا کنیم تو عروسیمون دل خوری پیش بیاد
ات:هعع عروسی
من عمرا با تو ازدواج کنم
جیمین:هههههه😂😂😂
شوخی خوبی نیست
ات:شوخی نکردم کاملا جدیم من با ادمی که دست رو زنش بلند میکنه هیچ سنمی ندارم اقای پارک (میخواد پاشه بره که جیمین دستشو محکم میگیره )
جیمین:خانم پارک یه کاری نکن اون رومو بهت نشون بدم
ات:عاحح آیی جیمین دستمو شکست ولم کن
جیمین:پس یادت باشه تو کارای من دخالت نکنی من بخاطر اینکه عاشقتم این کارو کردم حالا هم اینه بچه ام بغلم میشنی فیلم میبینیم
ات:باشه دستمو ول کن شکست
ول میکنه
فیلم اواتار رو دیدن بعد تموم شد که جیمین گفت
جیمین:بیب پاشو بریم بخوابیم
ات:من میرم خونه اینجا نمی تونم بخوابم
جیمین:چرا
ات:چون به خونه بقیه عادت ندارم لباسم ندارم
جیمین:عاح تو که قرار تا اخر عمرت اینجا باشی امشبو ل.خ.ت بخواب
ات:......
خمارییی😈
شرط پارت بعد:
۲۵لایک۲۶کامنت=)
۲۹.۱k
۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.