فکر می کردم در آغوشش بگیرم بهتر است

فکر می کردم در آغوشش بگیرم بهتر است
بعدها دیدم در آغوشش بمیرم بهتر است

گرم آغوشش شدم ،دست و دلش لرزید و گفت:
شاید از دستت دلم را پس بگیرم بهتر است
از قفس، هرکس رهایت می کند، عاشقتر است
این که من با آن که آزادم، اسیرم، بهتر است
عشق من ! این روزهــا آزادگان زندانی اند
زندگی، بی عشق، زندان است، گیرم بهتر است!
دیدگاه ها (۱)

محمد برقعی

تو که می آییباران می آیدبوی نان گرمبوی آشنایی بوی زندگیتو که...

ساده از دست ندادم دل پر مشغله راتا تو پرسیدی و مجبور شدم مسا...

میخواهم در دنیای آرامش غیر درکی خودم غرق بشوم ،چشمانم را ببن...

The eyes that were painted for me... "چشمانی که برایم نقاشی ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط