تو که می آیی

تو که می آیی
باران می آید
بوی نان گرم
بوی آشنایی
بوی زندگی
تو که می آیی
فلسفه عشق بهم می ریزید
تو که می آیی باران هم از شوق گریه می کند
تو که می آیی
خوشبختی می آید
تو همیشه بیا
اگر بیایی
شک نکن
ما هم به هم
می آییم



هانیه شمسی زاده
دیدگاه ها (۲)

فکر می کردم در آغوشش بگیرم بهتر استبعدها دیدم در آغوشش بمیرم...

ساده از دست ندادم دل پر مشغله راتا تو پرسیدی و مجبور شدم مسا...

دستم را بگیرهمین دست برایت ترانه های عاشقانه نوشته همین دست,...

عاشقانه های شبنم

پارت ۳ از ۳---بعد از مدرسه، تو و ایزانا کنار حیاط خلوت مدرسه...

part2🦋کودک بی نوا دمی آرام نمی‌گرفت و خونه رو با گریه های سو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط