چشم هایش را بست پتو را تا گردن بالا کشید

چشم هایش را بست پتو را تا گردن بالا کشید
فارغ از هیاهوی ادم ها ، به صدای بارانی که ب شیشه میخورد گوش میکرد و روحش غرق در ارامش بود ‌. !
دیدگاه ها (۰)

آدمیزاد بنده‌ ی عادته ؛به هرچیزی عادت میکنه . همه چیز واسش ع...

و لبات تنها دلیل زنده بودنم بود..! لازمه هشتگ بزنم ویسگون جن...

تهیونگ: یک شکسته عادی ؟ ... مین جی آه ای کشید : نه یک شکست خ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط