چشم هایش را بست پتو را تا گردن بالا کشید
چشم هایش را بست پتو را تا گردن بالا کشید
فارغ از هیاهوی ادم ها ، به صدای بارانی که ب شیشه میخورد گوش میکرد و روحش غرق در ارامش بود . !
فارغ از هیاهوی ادم ها ، به صدای بارانی که ب شیشه میخورد گوش میکرد و روحش غرق در ارامش بود . !
- ۲.۰k
- ۰۹ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط