مادری گفت بنی غزلی ریخت بهم

مــادری گفت "بُنـیَّ" غــزلی ریخت بهم;
و ردیــف "ســر" اولاد علــی ریخت بهم...

خواهــری که قــد و بالای بــرادرهـایش...
همۀ دلخوشـی اش بود ،ولی ریخت بهم...

گــذر نحــسِ سـه شعبــه که به دریــا افتاد;
ســاحل چشم و دو ابــروی یَلی ریخت بهم...

نیـــزه ای آمــد و پهلوی اذان گــوی حـــــرم;
وسط جلــوۀ "خیــر العمـلی" ریـخت بهم...

زهر این حادثه آنقــدر مذاقــش تلخ است...
طعم شیرینی "احلی عسلی" ریخت بهم

حنجری کوچک و "آنجا که عرب تیر انداخت" ;
بـــار معنــایــی ضــرب المثــلی ریخـت بهم!!

بدنی ریخت بهم ، پیرهنی ریخت بهم ;
مــادری گفـت "بُنـیَّ" غــزلی ریخت بــهم...

از هجر تو طبیعت ما گریه می کند
چشم تمام آینه ها گریه می کند

چشم انتظار آمدنت شیر خواره‌ای است
گهواره‌ای به کرب و بلا گریه می کند

پای سه ساله‌ای که پر تاول آمده است
دارد به اشک آه و دعا گریه می کند

در علقمه به خاطر تو مشک پاره ای
دارد کنار دست جدا گریه می کند

گودال سرخ روز عطش نعره می کشد
از روضه های خون خدا گریه می کند

صد مرده زنده می شود از ذکر یا حسین
عیسی دمش، به لطف تو دارد حیات ها

بی روضه و عزای تو بر باد می روند
"آتوا الزکوة" ها و "أقیموا الصلوة" ها
دیدگاه ها (۴)

بـــانو... نکند یادت برود پیـــام عــــاشورا را... نانجـــ...

♦ابلیس هم عاشورا گریه کرد . . .پدر آیت الله سید محمدتقی مدرس...

امسال روز تاسوعا جمعه است خیلی زیباست روز امام زمانهاین شعرم...

دل ز قرص قمر خویش کشیدن سخت استنازها از پسر خویش کشیدن سخت ا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط