تک پارتی
#تک پارتی
#درخواسی
وقتی باهاش میری سفر
ویو ات:
تو اتاقم نشسته بودم و بیکار بودم که یه دفعه سونگمین اومد و دو متر پریدم هوا
سونگمین: اوممم یه پیشنهاد دوستانه دارم
ات: ....
سونگمین : میای بریم مسافرت؟
ات: (خر ذوققققق)
سونگمین : پس میاین(با تعجب و حیرت)
ات: اوهو
ویو ات : یا ذوققققق رفتم وسیله هامو جمع کنم خوشحال بودمااا ولی چرا سونگمین اومد و منو دعوت کرد؟
بیخیال فقط باید خودمو کنترل کنم صوتی ندم
ویو سونگمین: دستام میلرزید ولی خیلی خوشحال شدم که دیدم ذوق کرده
وسایل اماده کردم و رفتم قاقالیلی واسه وسط راهمون خریدم(🤪)
ات اومد هنوز هم نمیتونستم جولوی لرزش دستامو بگیرم
ات: امممم سونگمین...
سونگمین: بله
ات: ببینم حالت خوبه؟
سونگمین : اره اره خوبم
جهش به وسطای راه:
ویو سونگمین: تو راه زیر لب زمزمه می کردم : بابا تو که میدونی نمیتونی جولش وایسی اخه مگه دیونه ای بهش می گی باهات بیاد مسافرت.
دستام خیس بود گشنمم بود که ا،ت گفت
ات: سونگمین
سونگمین: جونم
ات برگانش ریخت
ات:....
حالت خوبه؟
سونگمین: اره اره خوبم خوبم صدای ( قارو قور شکم
ات با پوزخند شیرین: اشکالی نداره من یکی از اینارو باز کنم(خوراکیها رو میگه)
سونگمین:....
ات باز کرد که سونگمین اومد بر داره که ات دستشو زد
سونگمین: اجوماا نگاه( تعجب برانگیز)
چیه نکنه می خوای تصادف کنی من خودم بهت میدم
سونگمین: ودف(تو ذهنش میگه)
خلاصه کلی فیلم هندی شد وقتی ات به سونگمین خوراکی میداد
توی هتل :
ویو ات: بیکار نشسته بودم و همه چیز ساکت بود که گفتم میای پاسور؟
همچنین چند دقیقه بعد
دسته هفمته که بازی میکند و هر بارو برده
ات: من گفتم میای پاسور 😭؟
سونگمین: دیروقته برو بخواب (برقا رو خاموش کرد)
ویو ات: کارامو کردم و رفتم تو تخت که یه چیز سنگین روی تخت حس کردم که دوتا دست دورم حلقه شد
سونگمین: چون تخت یک نفرست باید به هم بچسبیم که نیفتیم
ات: یاااااا سونگمینااااا
سونگمین: جونم
ات:. (ㅇ ㅡㅇ)
سونگمین: بخواب فردا قراره کلی راه بریم
جهش به فرداش:
ویو ات : وسایله پیادهروی رو برداشتیم و رفتیم بیرون تو راه زیر چشمی نگاهش کردم که فهمیدم انگار خیلی ذوق داره و لبخنده ملیحی زدم
سونگمین به رو به روم اشاره کرد
وای خدااا خیلی خوشگل بود هم رود خونه بود هم درختای گیلاس که شکوفه کرده بودن
دوربین 📷 عکاسی مو باز کردم و کلی عکس گرفتم و هواسم از سونگمین پرت شد
عقب عقب اومدم و خوردم به سونگمین و اروم برگشتم
سونگمین: خوشت اومد؟
ات با قیافه ی کیوت: توهم
سونگمین دیگه نمیتونست تحمل کنه پس...
ویو ات: لباشو محکم کوبوند رو لبام و با ولح بوسید
پایان*
ببخشید اگه بد شد 😁
#درخواسی
وقتی باهاش میری سفر
ویو ات:
تو اتاقم نشسته بودم و بیکار بودم که یه دفعه سونگمین اومد و دو متر پریدم هوا
سونگمین: اوممم یه پیشنهاد دوستانه دارم
ات: ....
سونگمین : میای بریم مسافرت؟
ات: (خر ذوققققق)
سونگمین : پس میاین(با تعجب و حیرت)
ات: اوهو
ویو ات : یا ذوققققق رفتم وسیله هامو جمع کنم خوشحال بودمااا ولی چرا سونگمین اومد و منو دعوت کرد؟
بیخیال فقط باید خودمو کنترل کنم صوتی ندم
ویو سونگمین: دستام میلرزید ولی خیلی خوشحال شدم که دیدم ذوق کرده
وسایل اماده کردم و رفتم قاقالیلی واسه وسط راهمون خریدم(🤪)
ات اومد هنوز هم نمیتونستم جولوی لرزش دستامو بگیرم
ات: امممم سونگمین...
سونگمین: بله
ات: ببینم حالت خوبه؟
سونگمین : اره اره خوبم
جهش به وسطای راه:
ویو سونگمین: تو راه زیر لب زمزمه می کردم : بابا تو که میدونی نمیتونی جولش وایسی اخه مگه دیونه ای بهش می گی باهات بیاد مسافرت.
دستام خیس بود گشنمم بود که ا،ت گفت
ات: سونگمین
سونگمین: جونم
ات برگانش ریخت
ات:....
حالت خوبه؟
سونگمین: اره اره خوبم خوبم صدای ( قارو قور شکم
ات با پوزخند شیرین: اشکالی نداره من یکی از اینارو باز کنم(خوراکیها رو میگه)
سونگمین:....
ات باز کرد که سونگمین اومد بر داره که ات دستشو زد
سونگمین: اجوماا نگاه( تعجب برانگیز)
چیه نکنه می خوای تصادف کنی من خودم بهت میدم
سونگمین: ودف(تو ذهنش میگه)
خلاصه کلی فیلم هندی شد وقتی ات به سونگمین خوراکی میداد
توی هتل :
ویو ات: بیکار نشسته بودم و همه چیز ساکت بود که گفتم میای پاسور؟
همچنین چند دقیقه بعد
دسته هفمته که بازی میکند و هر بارو برده
ات: من گفتم میای پاسور 😭؟
سونگمین: دیروقته برو بخواب (برقا رو خاموش کرد)
ویو ات: کارامو کردم و رفتم تو تخت که یه چیز سنگین روی تخت حس کردم که دوتا دست دورم حلقه شد
سونگمین: چون تخت یک نفرست باید به هم بچسبیم که نیفتیم
ات: یاااااا سونگمینااااا
سونگمین: جونم
ات:. (ㅇ ㅡㅇ)
سونگمین: بخواب فردا قراره کلی راه بریم
جهش به فرداش:
ویو ات : وسایله پیادهروی رو برداشتیم و رفتیم بیرون تو راه زیر چشمی نگاهش کردم که فهمیدم انگار خیلی ذوق داره و لبخنده ملیحی زدم
سونگمین به رو به روم اشاره کرد
وای خدااا خیلی خوشگل بود هم رود خونه بود هم درختای گیلاس که شکوفه کرده بودن
دوربین 📷 عکاسی مو باز کردم و کلی عکس گرفتم و هواسم از سونگمین پرت شد
عقب عقب اومدم و خوردم به سونگمین و اروم برگشتم
سونگمین: خوشت اومد؟
ات با قیافه ی کیوت: توهم
سونگمین دیگه نمیتونست تحمل کنه پس...
ویو ات: لباشو محکم کوبوند رو لبام و با ولح بوسید
پایان*
ببخشید اگه بد شد 😁
- ۷.۴k
- ۳۰ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط