دوستت دارم و نمیگویم

سال ها پیش از این به من گفتی
که "مرا هیچ #دوست می داری ؟"
گونه ام گرم شد ز سرخی ِ #شرم
شاد و سرمست گفتمت "آری !"

باز دیروز جهد می کردی
که ز عهد قدیم یاد آرم
سرد و بی اعتنا تو را گفتم
که "دگر دوستت نمی دارم !"

تا گلویم رسید فریادی
کاین سخن در شمارِ باور نیست
جز تو ، دانند عالمی که مرا
در دل و جان هوای دیگر نیست

لیک #خاموش ماندم و آرام
ناله ها را شکسته در دل تنگ
تا تپش های دل نهان مانَد
سینه ی خسته را فشرده به چنگ

در نگاهم شکفته بود این راز
که "دلم کی ز مهر خالی بود ؟"
لیک تا پوشم از تو ، دیده ی من
بر گلِ رنگ رنگِ قالی بود

" #دوستت_دارم و نمی گویم
تا غرورم کشد به بیماری !
زآنکه می دانم این حقیقت را
که دگر دوستم نمی داری ..."
#سیمین_بهبهانی
یک روز دیگر در حسرت شنیدن صدایت گذشت...
کاش میفهمیدی طپش های قلب من به طنین صدای تو گره خورده...
#عشق
دیدگاه ها (۱۲)

بهونه

آخرین باری که رفتی

چشمهایم ...

فراموشم می‌کنی

مکن از برم جدایی،مرو از کنارم امشبکه نمی شکیبد از تو دل بی ق...

مکن از برم جدایی،مرو از کنارم امشبکه نمی شکیبد از تو دل بی ق...

مرا تو ای صنما در کنار باید و نیستچرا تو را نگه مهربار باید ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط