نشسته ام در همان کافه قدیمی

نشسته ام در همان کافه قدیمی..
تمام نیامدن هایت را سیگار میکشم..
و تمام بغض هارا حالا گریه می کنم
دیدگاه ها (۱)

ایلیا داداش کو چولوم

بـه ❌ بـعـضــیـا ❌بـایـد بـگـی . . .هــــر مـــوقـــع . . . ...

سَــلامتی شَبـی کِه دَستَمـُو گِــرِفْتْ وِ گُــفْتْ اَزَتْ ...

: بسلامتی پسری که به عشقش گفت...دیشب با دوستم رفته بودم قلی...

سلام

نشسته ام به در نگاه می کنم....

من در قلب تو نفس های زمان را حس می کنم آری صدایت موسیقی شع...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط