کاش اینجا بودی

کاش اینجا بودی
دو فنجان نسکافه
با طعمی‌ دلنشین
میهمانت میکردم
تا طعمش تا ابد
همچو یادم در گوشه ذهنت جاخوش کند

کاش اینجا بودی
تا باهم
تا صبح یک دل سیر
نیما میخواندیم
و در لا‌به‌لای گیسوان فروغ پرسه میزدیم
و چون شاملو
حرف‌های مبهم..

کاش اینجا بودی
تا طلوع خورشید را
از پشت این دیواره شیشه‌ای نظاره میکردیم
و من در نسیم صبحگاهی جمعه
گیسوانم را به دستش میسپردم
و تو عاشقانه چشمانت را به من میدوختی

کاش ...
کاش فقط ثانیه ای اینجا بودی...

زهرا قندی
دیدگاه ها (۱۰)

اگر زندگیبا تمام نامِ بزرگ اشاین چیزی بود که من دیدممن داوطل...

هر چه زنگ زدمگوشی را بر نداشتیکاری نداشتمفقط خواستم بگویمامر...

ﻗﺎﯾﻘﯽ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺳﺎﺧﺖﺧﻮﺍﻫﻤﺶ ﺩﺍﺩ ﺑﻪ ﺁﺏﺗﺎ ﺭﻭﺩ ﺳﻮﯼ ﺧﺪﺍﯾﺎ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺟﺎﺩﻩ ...

ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺑﮕﻮﯾﻢﻭﻗﺘﯽ ﻣﻦ ، ﺧﻮﺩ ِ ﺩﺭﺩﻡﭼﮕﻮﻧﻪ ﺁﺭﺍﻣﺖ ﮐﻨﻢﻭﻗﺘﯽ ﺷﺎﻧ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط