تمام ترسم از این است ڪه
تمام ترسم از این است ڪه
یڪ شب بخواهی به خوابم بیایی
و من همچنان به یادت بیدار نشسته باشم ... !
.
دوباره می نویسمت
ڪنارِ بیت آخرم
وچڪه چڪه می چڪم
به سطر های دفترم
تو تازیانه می زنی به زخمه ی خیال من
من آب و دانه می دهم به خوش خیالِ باورم
تو مثل ماهِ برڪه ای
و من غریق مست شب
دوباره تو
دوباره من
شناوری
شناورم
شنیده ام زپنجره سراغ من گرفته ای؟
هنوز مثل قاصدڪ میانِ ڪوچه پرپرم
گلایه از قفس ڪمی
کمی عجیب میرسد
خودم قفس خریده ام
برای این کبوترم
شبی بخواب دیدمت
میانِ تنگِ کوچه ها
قدم زنان قدم زنان تو را به خانه می برم
غزل بخواب می رود...به انتها رسیده ام
تمام من چکیده شد..کنارِ بیت آخرم ...
🚶♀
یڪ شب بخواهی به خوابم بیایی
و من همچنان به یادت بیدار نشسته باشم ... !
.
دوباره می نویسمت
ڪنارِ بیت آخرم
وچڪه چڪه می چڪم
به سطر های دفترم
تو تازیانه می زنی به زخمه ی خیال من
من آب و دانه می دهم به خوش خیالِ باورم
تو مثل ماهِ برڪه ای
و من غریق مست شب
دوباره تو
دوباره من
شناوری
شناورم
شنیده ام زپنجره سراغ من گرفته ای؟
هنوز مثل قاصدڪ میانِ ڪوچه پرپرم
گلایه از قفس ڪمی
کمی عجیب میرسد
خودم قفس خریده ام
برای این کبوترم
شبی بخواب دیدمت
میانِ تنگِ کوچه ها
قدم زنان قدم زنان تو را به خانه می برم
غزل بخواب می رود...به انتها رسیده ام
تمام من چکیده شد..کنارِ بیت آخرم ...
🚶♀
۴۵.۰k
۲۹ آبان ۱۴۰۲