ما از تبار دردیم

ما از تبار دردیم
از نسل آرزو هاے بہ مقصد نرسیدہ
از نسل خندہ هاے سرڪوب شدہ
از نسل زن بودن هاے اجبارے
از نسل دلتنگے هاے یڪ طرفه
ما دختران ڪوچڪے هستیم ڪہ از بدو تولد
زن بودن را،  تجربہ ڪردہ ایم
هر گاہ تاب خستگی‌هایمان را نداشتیم ،
تنها همدم بے قرارے هایمان
بغض هایے بود ڪہ هیچ‌گاہ نباید مے ترڪیدند
آہ از فریاد هایے ڪہ درون نطفہ خفہ میشد
تنها با این منطق ڪہ ...

«هیس دختر ها فریاد نمے زنند ...»
دیدگاه ها (۱۳۳)

زن‌ها لای پیچِ موهایشان،ڪمی دل شوره دارندسوار بلندی پاشنه‌ها...

تمام ترسم از این است ڪهیڪ شب بخواهی به خوابم بیاییو من همچنا...

چہ‌شورۍ‌بهترازبرخورد‌برق‌چشم‌هاباهمنگاهش‌راتماشا‌ڪݧ،اگرفهمید...

پاییز🍂 زنی اصیل و عاشق بود ڪه برای معشوق گیسوان خود را طلایی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط