باز در خاطره ها یاد تو ای رهرو عشق

باز در خاطره ها، یاد تو ای رهرو عشق

شعله ی سرکش آزادگی افروخته است

یک جهان پرتو و بر همت و مردانگیت

از سر شوق و طلب، دیده ی جان دوخته است

نقش پیکار تو در صفحه ی تاریخ جهان

می درخشد، چو فروغ سحر از ساحل شب

پرتوش بر همه کس تابد و می آموزد

پایداری و وفاداری در راه طلب

چهر رنگین شفق، می دهد از خون تو یاد

که ز جان بر سر پیمان ازل ریخته شد

راست چون منظره ی (تابلو) آزادی است

که فروزنده به تالار شب آویخته شد

رسم آزادی و پیکرا و حقیقت جوئی

همه جا، صفحه ی تابنده ی آئین تو بود

آنچه بر ملت اسلام، حیاتی بخشید

جنبش عاطفه و نهضت خونین تو بود

تا ز خون تو جهانی شود از بند آزاد

بر سرایده ی انسانی خون جان دادی

در ره کعبه ی حق جوئی و مردی و شرف

آفرین بر تو که هفتاد و دو قربان دادی

آنکه از مکتب آزادگیت درس آموخت

پیش آمال ستمگر ز چه تسلیم شود؟

زور و سرمایه ی دشمن نفریبند او را

که اسیر ستم مردم دژخیم شود.
«چهره شفق» «شفیعی کدکنی»  #بخون
دیدگاه ها (۱)

کَلیله و دِمنه کتابی است از اصل هندی که در دوران ساسانی به ف...

خه از کجات پرسم چونست روزگارتما را دو دیده باری خون شد در ان...

کتاب «با سرودخوان جنگ در خطه نام و ننگ»کتاب حاضر، شامل بخشی ...

الأبنیه عن حقایقِ الأدویه، معروف به الابنیه و ابنیه، کتابی ا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط