خه از کجات پرسم چونست روزگارت

خه از کجات پرسم چونست روزگارت

ما را دو دیده باری خون شد در انتظارت

در آرزوی رویت دور از سعادت تو

پیچان و سوگوارم چون زلف تابدارت

ما را نگویی ای جان کاخر به چه عنایت

بیگانگی گرفتی از یار دوستدارت

ای جان و روشنایی به زین همی بباید

تو برکناری از ما، ما در میان کارت

با مات در نگیرد ماییم و نیم جانی

یا مرگ جان گزینم یا وصل خوشگوارت

گر بخت دست گیرد ور عمر پای دارد

یکبار دیگر ای جان گیریم در کنارت

«انوری » دیوان اشعار » غزلیات #بخون
دیدگاه ها (۲)

در شعر سه تن پیمبرانندهر چند که لانبی بعدیاوصاف و قصیده و غز...

اولین شاهنامه منظوم در ایران توسط مسعودی مروزی سروده شده است...

کَلیله و دِمنه کتابی است از اصل هندی که در دوران ساسانی به ف...

باز در خاطره ها، یاد تو ای رهرو عشقشعله ی سرکش آزادگی افروخت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط