امروز سوار ه تاس شدم صد متر جلوتر ه خانم نار خ

" امروز سوار يه تاكسى شدم. صد متر جلو‌تر يه خانمى كنار خيابون ايستاده بود.
راننده‌ى تاكسى بوق زد و خانم رو سوار كرد.
چند ثانيه گذشت. راننده تاكسى: «چقدر رنگ رژتون قشنگه...»
خانم مسافر: «ممنون»
راننده تاكسى: «لباتون رو برجسته كرده»
خانم مسافر سايه‌بون جلوى صندلى رو داد پايين و لباشو رو به آينه غنچه كرد و گفت: «واقعاً؟!»
راننده تاكسى خنديد. با دست راست، دست چپ خانم مسافر رو گرفت و نگاه كرد!
راننده تاكسى: «با رنگ لاك‌تون ست كردين؟! واقعا كه با سليقه‌اين؛ تبريک مي‌گم.»
خانم مسافر: «واى ممنونم.. چه دقتى. معلومه كه آدم خوش‌ذوقى هستين!»
تلفن همراه من زنگ خورد و اون دو نفر گرم حرف زدن بودن. موقع پياده شدن راننده تاكسى كارتش رو داد به خانم مسافر و گفت: «هرجا خواستى برى، اگه ماشين خواستى زنگ بزن به من.» خانم مسافر كارت رو گرفت يه چشمک ريزى هم زد و رفت.
اينو تعريف نكردم كه بگم خانم مسافر مشكل اخلاقى داشت يا راننده تاكسى...
فقط می‌خواستم بگم توی اين چند دقيقه ممکنه کمتر کسی از ما به ذهنش رسيده باشه كه راننده‌ى تاكسى هم يک خانم بود!
ما با تصوراتی كه توی ذهن خودمونه قضاوت می‌كنيم . . !"

#کپی_ممنوع🌻
https://wisgoon.com/0_angel_0 🌱
دیدگاه ها (۰)

" - تبعید‌ کن‌ مَرا‌ برایِ‌ همیشه‌ در‌ زندان‌ تنت.. "💙#کپی_م...

[ میخوامش ولی شدنی نیست ]یکی از غمگین‌ترین جمله‌هاۍ چهار کلم...

" اگ قراره اینطور پیر بشیم بیا.. "💙🌿" میخوام تو 80 سالگی دس‍...

" ديگر دست خودم نيست شب ها، بعد از يك ساعتى چشم هايم بارانى ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط