حضورش معجزهای بود

حضورش مُعجزه‌ای بود
مثل؛
شقُ‌القمر،
شقُ‌البحر
یا شقُ‌الهَرچیز دیگر...
چه نیرویی در حُضورش نهفته بود،
ماوَرائی..!
چِنان افسونگر که مرا زنده کرد.
مَرا که شور و نشاطی از زندگی در خود نداشتم،
مَسیح‌گونه در کالبُدم دَمید ~. ..×
دیدگاه ها (۱)

اما شَب در عین حال یه فُرصتی هم هَست واس ِ نخوابیدن.چون ساکت...

لطفا هوایِ این زن ‍ها را در زندگی ‌تان داشته باشیدزن ‌‍هایِ ...

من ‍هَمیشه تو تموم زندگیم عدد مورد علاقَه ‍م عدد دو بوده! َ‍...

انسان زاده شدن تجسّدِ وظیفه بودتوانِ دوست داشتن و دوست داشته...

( گناهکار ) ۷۶ part دامن بزرگ قرمز رنگ مو با دست هام بلند ک...

هزارمین قول انگشتی را به یاد اور پارت ۶

حضرت آریستوفانس ، از خردمندان یونان باستان یک نظریه ی کمی غی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط