داستان زندگی مادر انکبوتی

داستان زندگی مادر انکبوتی:
شکارچیان شیطان را با نخ‌های خود کنترل کند و به جان هم بیندازد. اما در واقعیت، درونش پر از ترس و ناامیدی بود. او از رُوئی وحشت داشت و تنها به خاطر ترس از مجازات، دستوراتش را اجرا می‌کرد.
- مادر انکبوتی در اصل یک انسان معمولی بود که پس از نوشیدن خون رُوئی به شیطان تبدیل شد. تغییر شکلش باعث شد ظاهر کودکانه‌اش به یک بدن بالغ و قدرتمند بدل شود.
- او به عنوان "مادر" در خانواده عنکبوتی شناخته می‌ها همگی جعلی بودند؛ رُوئی اعضای مختلف را مجبور کرده بود نقش‌های خانوادگی را بازی کنند تا حس خانواده‌ای که خودش از آن محروم بود را بازسازی کند.
- مادر انکبوتی بیشتر از همه تحت فشار بود، زیرا باید با هنر نخ‌های خود، شکارچیان دیو را مانند عروسک‌های خیمه‌شب‌بازی کنترل می‌کرد. این کار برایش عذاب‌آور بود، چون می‌دانست قربانیانش بی‌گناه‌اند.
- در جریان نبرد کوه ناتاکومو، او با نخ‌هایش گروهی از شکارچیان دیو را علیه تانجیرو و اینوسکه فرستاد.
- وقتی تانجیرو به او نزدیک شد، مادر انکبوتی فهمید که شکستش حتمی است. به جای مقاومت، تسلیم شد و مرگی آرام خواست. تانجیرو نیز با تکنیک "آب" ضربه‌ای زد که بدون درد جانش را گرفت.
- در لحظه مرگ، مادر انکبوتی احساس آرامش کرد؛ زیرا دیگر مجبور نبود تحت سلطه رُوئی زندگی کند. این پایان نشان داد که او قربانی شرایط بود، نه صرفاً یک شیطان شرور.
دیدگاه ها (۰)

داستان نویسی پارت ۳فصل پنجم: سایه‌های گذشتهیک هفته پس از ناب...

آپدیت سورا چان.. نمیدونم چرا، ولی ازش خوشم نیومد... مشخصات: ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط