شعر
خواهم آمد به در خانه زيبايي تو
تا بكوبم در ديدار تماشايي تو
عطشم داند وعشقم كه چه ها خواهم كرد
چون در آيم بسرا پرده زيبايي تو
شايد اين گرسنه از ذوق بميرد آري
بر سر سفره رنگين پذيرايي تو
چون نسيم نفس سبز ترينم بوزد
گل من سرخ ترين باد شكوفايي تو
آي دردست تو از خويش برون خواهم رفت
باغ در باغ به گل گشت شناسايي تو
اي تو آن مي كه زانگور بهشتش كردند
وي همه درد كشان سره سوايي تو
مست ومستم كن از انگونه كه در هم شكند
قيد شرم من وزنجير شكيبايي تو
آسمان آبي و عشق آبي وشك آبي شد
زير چتر گل نيلوفر بودايي تو
كاش يك لحظه شوم كودك وخوابم ببرد
فارغ از هر چه بگهواره لالايي تو
#حسین_منزوی
تا بكوبم در ديدار تماشايي تو
عطشم داند وعشقم كه چه ها خواهم كرد
چون در آيم بسرا پرده زيبايي تو
شايد اين گرسنه از ذوق بميرد آري
بر سر سفره رنگين پذيرايي تو
چون نسيم نفس سبز ترينم بوزد
گل من سرخ ترين باد شكوفايي تو
آي دردست تو از خويش برون خواهم رفت
باغ در باغ به گل گشت شناسايي تو
اي تو آن مي كه زانگور بهشتش كردند
وي همه درد كشان سره سوايي تو
مست ومستم كن از انگونه كه در هم شكند
قيد شرم من وزنجير شكيبايي تو
آسمان آبي و عشق آبي وشك آبي شد
زير چتر گل نيلوفر بودايي تو
كاش يك لحظه شوم كودك وخوابم ببرد
فارغ از هر چه بگهواره لالايي تو
#حسین_منزوی
۷۰۱
۱۸ بهمن ۱۴۰۰
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.