مردم اینجا چقدر مهربانند!!
مردم اینجا چقدر مهربانند!!
دیدند کفش ندارم برایم پاپوش دوختند.
دیدند سرما میخورم سرم کلاه گذاشتند و چون
برایم تنگ بود کلاه گشادتری...
دیدند هوا گرم شد،
پس کلاهم را برداشتند
چون دیدند لباسم
کهنه و پاره است به من وصله چسباندند...
چون از رفتارم فهمیدند که سواد ندارم محبت کردند و حسابم را رسیدند...
خواستم در این مهربانکده خانه بسازم،
نانم را آجر کردند گفتند کلبه بساز . . . . .
روزگار جالبی است،مرغمان تخم نمی گذارد ولی هر روز گاومان میزاید!
#حسین_پناهی_ــــــــ
دیدند کفش ندارم برایم پاپوش دوختند.
دیدند سرما میخورم سرم کلاه گذاشتند و چون
برایم تنگ بود کلاه گشادتری...
دیدند هوا گرم شد،
پس کلاهم را برداشتند
چون دیدند لباسم
کهنه و پاره است به من وصله چسباندند...
چون از رفتارم فهمیدند که سواد ندارم محبت کردند و حسابم را رسیدند...
خواستم در این مهربانکده خانه بسازم،
نانم را آجر کردند گفتند کلبه بساز . . . . .
روزگار جالبی است،مرغمان تخم نمی گذارد ولی هر روز گاومان میزاید!
#حسین_پناهی_ــــــــ
۴.۲k
۲۰ آذر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.