چقدر صدای آمدن پاییز شبیه صدای قدم های تو بود ملتهب

چقدر صدای آمدنِ پاییز، شبیه صدای قدم های تو بود : ملتهب، مرموز، دوست داشتنی...
چقدر هوای پاییز شبیه دست های توست : نه گرم، نه سرد، همیشه بلاتکلیف...
چقدر صدای خش خش برگ ها، شبیه صدای قلب من است : که خواست، افتاد، شکست...
چقدر این پیاده روها پر از آرزوهای من است : نارنجیِ یکدست، پُر از آدم های دست در دست، مست...
چقدر پاییز شبیه دلتنگیست، شبیه کسی که بود، رفت ... کسی که دیگر نیست ...

| #پریسا_زابلی_پور |

♥ ️
دیدگاه ها (۱۶)

😔 😔 😔

دنیا سرگیجه ای بیش نیستوقتی نمی دانم دارمت یا ندارمت#امیر_وج...

اگر بگذارند آرام میگیریم دوباره، کمی دلگیرانه اما عبور میکنی...

محمد ویسی

***## رمان فرزند آتش### پارت ۱بوی تند عرق، چرم فرسوده و منتو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط