وچه زبا گفت سهراب عززباد امروز حواسم باشد که اگر قا

وچه زيبا گفت سهراب عزيز...بايد امروز حواسم باشد که اگر قاصدکي را ديدم ،آرزوهايم را بدهم تا برساند به خدا ،به خدايي که خودم ميدانم ،نه خدايي که برايم از خشم ،نه خدايي که برايم از قهر، نه خدايي که برايم ز غضب ساخته اند .به خدايي که خودم ميدانم ،به خدايي که دلش پروانه است ،و به مرغان مهاجر هر سال راه را ميگويد، و به باران گفته است باغها تشنه شدند ، و حواسش حتي به دل نازک شب بو هم هست، که مبادا که ترک بردارد ،به خدايي که خودم ميدانم چه خدايي جانم...زندگيتان سرشار از عطر خداا
دیدگاه ها (۱)

اگر مي‌دانستم اين آخرين دقايقي است که تو را مي‌بينم، به تو م...

رويش عشق سر آغاز کتاب من و توست  گوش کن اين صداي دل يک بلبل ...

به حباب نگران لب يک رود قسم، و به کوتاهي آن لحظه شادي که گذش...

من مستحق آرامشم »»ﺧﻮﺏ ﺑﻮﺩﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ؛ منوط به ﺧﻮﺏ ﺑﻮﺩﻥ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﻧ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط