میتوانم جان دهم در راه چشمانت ولی

میتوانم جان دهم در راه چشمانت ولی
در رهت قبلا فنا گشتم،دگر جانی که نیست

صد قسم دادم به چشمانت نظر بر ما کنی
در دل عاشق کشت انصاف و ایمانی که نیست

در خیالاتم برایت شعر میگفتم مدام
روی فرش قرمزی بر روی ایوانی که نیست

گفتمت با قلب ما بازی نکن،عشوه مکن
من ندانستم تورا در سینه وجدانی که نیست

چین مزن پیشانی ات دنیا ز حالم با خبر
درد درویشی دگر اسرار پنهانی که نیست
از کانال من در تلگرام بازدید بفرمائید*
https://t.me/monlightyy/AAAAADwlabGn5JpFx5ds8A
دیدگاه ها (۱)

دلی یا دلبری یا جان ویا جانان نمی دانم...

برایت نامه ای از خون نوشتمبه لیلی ازغم مجنون نوشتموضواز چشمه...

‍بگذار یک کلاغ، چهل کلاغ شود دوست داشتنمان.....ما که نمیخواه...

از آتش نمــــرود خیالش بغلم ســــــــــوخت!هم کاغذ و دَست ‌و...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط