در نظربازی ما بیخبران حیرانند

در نظربازی ما بی‌خبران حیرانند
من چنینم که نمودم دگر ایشان دانند

عاقلان نقطه پرگار وجودند ولی
عشق داند که در این دایره سرگردانند

جلوه گاه رخ او دیده من تنها نیست
ماه و خورشید همین آینه می‌گردانند

عهد ما با لب شیرین دهنان بست خدا
ما همه بنده و این قوم خداوندانند

مفلسانیم و هوای می و مطرب داریم
آه اگر خرقه پشمین به گرو نستانند

#حضرت_حافظ
دیدگاه ها (۲)

‌چه روزها به شب آورده ام در این امیدکه با وجود عزیزت شبی به ...

‌به روز گویمت: امشب به خواب خواهم دیدچو شب شود همه شب تا به ...

‌هنوز ، خیره شدن در چشمانِ توشبیهِ لذت بردن از شمردنِ ستارهد...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط